به اختصار باز باید گفت که :افزایش دلار به عنوان ارز ذخیره بین المللی در دهه 1930 آغاز شد. در جنگ جهانی اول، ایالات متحده تا حد زیادی درون گرا بود. فدرال رزرو تنها در سال 1913 ایجاد شد. سیستم پولی بین المللی از لندن سازماندهی شد. بانک انگلستان موسسه مرکزی و پوند استرلینگ ارز ذخیره بین المللی بود. حتی در آن زمان، سیستم پولی بینالمللی یک سیستم پول اعتباری بود، اما به طور رسمی پوند به طلا مرتبط بود. بنابراین از آن زمان به عنوان استاندارد طلای کلاسیک صحبت می شود.
در دوره بین دو جنگ، بانک انگلستان تلاش کرد تا استاندارد طلا را مجدداً راه اندازی کند. با این حال، در اوایل دهه 1930، در طول رکود بزرگ، استاندارد طلا را به حالت تعلیق درآورد. بریتانیا دیگر قادر به حفظ نقش رهبری خود در روابط بین المللی پولی نبود. از سوی دیگر، ایالات متحده آمریکا یک قدرت بزرگ بین المللی در حال افزایش بود که اکنون به طور سیستماتیک بر گسترش دلار تکیه می کند. آنها پس از جنگ جهانی دوم به طور کامل به این امر دست یافتند. با کمک طرح مارشال، اروپا دلاری شد. در دهه 1950، اتحادیه پرداخت اروپا در بلوک غرب وجود داشت. واحدهای پول اروپایی به طور مستقیم به یکدیگر قابل تبدیل نبودند، بلکه تنها از طریق استفاده از دلار به عنوان ارز بین المللی پیشرو بودند. در سیستم برتون وودز که در سال 1944 تصویب شد، دلار نیز به طور رسمی وضعیت ارز جهانی را دریافت کرد. در دهه ۱۹۶۰ میلادی، ژنرال دوگل فرانسوی از این که دلار و نقش بینالمللی آن به عنوان یک ابزار بسیار نیرومند در خدمت اقتصاد و دیپلماسی آمریکا قرار گرفته، ابراز نارضایتی کرد. از دیدگاه او امریکا با در اختیار داشتن این ابزار میتواند به میل خود پول چاپ کند، از این که بازرگانی خارجیاش دچار کسری بشود هراسی به دل راه ندهد و حتی با انتشار پول هزینه جنگهای خارجیاش را، از جمله در ویتنام، تامین کند. این امتیاز که آمریکاییان را به زیان دیگر قدرتها، ثروتمندتر و نیرومندتر میکند، با هیچ منطق اقتصادی نمیخواند.
علل سلطه امریکا در قرن اخیر از دید ابوالحسن بنی صدر
آقای ابوالحسن بنی صدر در کتاب نفت و سلطه خود که در شهریورسال 1356شمسی-برابر با1977 انتشار داد با دقتی خاص علت سلطه امریکا را شرح داده است:
” در فردای جنگ دوم جهانی، آمریکا ظرفیت تولیدی خویش را بنحو بی سابقه ای افزایش داده بود و اروپا ظرفیت تولیدی خویش را از بین برده بود. امریکا مازاد سرمایه داشت و اروپا کمبود سرمایه. آمریکا مازاد مواد غذائی داشت و اروپا کمبود مواد غذایی و مهمتر از همه آمریکا نیروی انسانی جوان و سخت فعالی در اختیار داشت و اروپا نیروی انسانی جوان خود را در جنگها از دست داده بود. بدین خاطر آمریکا می توانست بدون آنکه از عکس العمل اروپا واهمه کند و نیز بعلت مازاد بسیارِ تولید در رشته هایی که نیازهای اولیه مردم امریکا تولید می کردند سرمایه ها را در صنایع نظامی و رشته هایی بکار اندازد که هم آینده داشتند و هم به آمریکا اجازه می داد جهان را با تکیه به یک نیروی نظامی بی رقیب از لحاظ اقتصادی نیز تسخیر نماید و صنایع که آینده داشتند یا صنایع نفتی بودند و یا آندسته صنایعی بودند که تولیداتشان نفت مصرف می کند. این تحول ساختی، از عهدة اروپا ساخته نبود. اروپا نمی توانست بجای تهیه نان و خانه و … برای مردم جنگ زده تانک و توپ و یا وسائلی که نفت مصرف می کردند بسازد. آمریکا به اتکای موقعیت مساعد خود و با استفاده از نفتِ مفت کشورهای زیر سلطه، نه هم ترکیب تولید خویش را عوض کرد و بدان مرکز جلب و جذب منابع ثروت دنیا شد، بلکه در اروپا و نقاط دیگر دنیا صنایع نفتی و صنایع نیازمند به نفت را تحت کنترل خود درآورد. جدول زیر این واقعیت را بازگو می کند.
آمریکا بعلت عواملی که برشمردیم و بر محور انرژی (عمده نفت) چنان ترکیب تولید خود را تغییر داد که بدان وسیله توانست بر اقتصاد جهان سلطه روزافزون پیدا کند و استعدادهای انسانی و منابع طبیعی جهان را بخود جلب و جذب کند. آمریکا با تبدیل شدن به قطب تراکم جهانی و با تغییر رابطه میان آمریکا و اروپا (مستعمره ایکه پیت نخست وزیر انگلستان می گفت اگر یک نعل اسب بسازد خاک آنرا توبره خواهد کرد. به حکم قانون رشد سرمایه داری ارباب اروپا و بخش مهمی از جهان رشد) و در نتیجه میان آمریکا و جهان اسیر، موجب شد که سرمایه داری بتواند به اتکای انرژی فراوان و مفت و سهل المصرف سرمایه ها را به رشته هایی متوجه کند که فرآورده هایشان نه تنها مفید بحال بشر نیست بلکه بسیار زیان بخش است.
در سالهای اول پس از جنگ، یعنی در سالهای 1949-1946 با وجود 3/21 میلیارد دلار قرضه و کمک به کشورهای جهان، موازنه بازرگانی آمریکا 4/27 میلیارد دلار مازاد داشت. اما از سال 1950 که اروپا و ژاپن توانستند در بازارهای جهانی به رقابت برخیزند و صادرات سرمایه آمریکا ابعادی بزرگ پیدا کرد، با وجود اضافه موازنه بازرگانی، موازنه پرداخت های آمریکا از 1950 تا سال 1957 بطور متوسط سالانه کمی بیشتر از یک میلیارد دلار، مجموعاً 8 میلیارد و اندی کسری پیدا کرد. در سال 1958، کسری سالانه به ناگهان سه برابر شد و به سه میلیارد دلار رسید و تا سال 1965، متجاوز از 15 میلیارد دلار بر کسری سابق افزوده گردید و جمع کسری موازنه پرداختهای آمریکا در آغاز سال 1966 متجاوز از 26 میلیارد دلار گشت.
علاوه بر بدهی های درازمدت، بدهی های کوتاه مدت نیز که در سال 1957 تنها 1/9 میلیارد دلار بود، در سال 1965 به 1/29 میلیارد دلار بالا رفت. از این زمان است که بسبب افزایش بدهی آمریکا به بقیه دنیا (بویژه اروپا و ژاپن و گسترش جنگ ویتنام، کشورهای طلبکار بر آن شدند که دلار خود را به طلا تبدیل کنند و موقعیت دلار متزلزل شد و هر سال بر تزلزل آن افزوده گردید
ذخیره طلای آمریکا که در سال 1955 به 8/21 میلیارد دلار رسید در سال 1968 به 7/10 میلیارد دلار کاهش یافت، حال آنکه دلاری که در دست بقیه دنیا بود 5/31 میلیارد دلار، یعنی بیشتر از سه برابر ذخیره طلای آمریکا افزایش پیدا کرد. از این زمان وضع هر سال وخیم تر می شود: در پایان سال 1971 جمع کسری آمریکا به 2/67 میلیارد دلار و تنها در سال 1972، کسر موازنه 4/8 میلیارد دلار می شود و پیش بینی می شود که بهبود موازنه در سال 73 موقتی است و در دهه 80-1970 کسر موازنه افزایش خواهد یافت. در سال 1980 خالص کسری موازنه بازرگانی آمریکا تنها از ناحیه نفت (به قیمت های سابق نفت) به 9 میلیارد دلار و در سال 1985 به 30 میلیارد دلار (باز به قیمت های سابق) و کسر موازنه بازرگانی آمریکا در 1980 به 50 میلیارد دلار بالغ خواهد شد.
در این اوضاع بس خطرناک، آمریکا ناچار از اقداماتی بود که طلب های بقیه دنیا را بالا کشد و وضع خود را بعنوان قدرت مسلط تثبیت کند. از اینرو در تمام زمینه ها دست به یک تعرض اقتصادی زد: ارزش پول خود را کاهش داد و ارزش پولهای رقیب را با اعمال فشار سیاسی و اقتصادی مجبور به افزایش کرد. این مُسکّن نمی توانست بیماری مزمن را علاج کند. ناگزیر دست به افزایش قیمت های فرآورده هایی زد که در اختیار انحصاری وی بود. قیمت های فرآورده های کشاورزی که کشورهای مسلط تولید می کنند همواره از قیمت های همین فرآورده ها وقتی کشورهای زیر سلطه تولید می کنند بالاتر بود و هست. از سال 1968 ببعد همه قیمت ها شروع به افزایش سریع کرد، و البته محصولاتی که در دست آمریکایی ها بود گاه تا سه برابر بالا رفت:
از سال 1969 تا سال 1971 در حالیکه قیمت محصولات کشورهای زیر سلطه پایین می آمد یا افزایش آن ناچیز بود، قیمت های محصولاتی نظیر قند، و گوشت و گندم در سال 1971، 21 تا 25 درصد افزایش پیدا کردند. پنبه مصری در رابطه با سال 1970 کاهش قیمت پیدا کرد. اما قیمت پنبه در مجموع (تولید عمده این محصول در اختیار آمریکاست) افزایش پیدا نمود. کوتاه سخن در مقایسه با سال 1954، قیمت فرآورده های کشاورزی و صنعتی تولیدی آمریکا و کشورهای صنعتی دو تا سه برابر افزایش یافت. اما این تدابیر کافی به مقصود نشدند، ناچار به قیمت های نفت مورد استفاده قرار گرفتند.”
اما دلایل اینکه دلار تقویت میشود چیست؟
استفنلی جن Stephen Li Jenاقتصاد دان سابق صندوق بین المللی پول و بانک مرگان استنلی 20 سال قبل نظریه ای بنام نظریه “لبخند دلاری” را ارائه کرده است.
نظریه لبخند دلاری
تئوری لبخند دلاری میگوید: زمانی که اقتصاد ایالات متحده بسیار قوی و یا ضعیف می شود دلار آمریکا در برابر سایر ارزها تقویت میشود.
یعنی در هر دوحالت به نفع دلار امریکا است.
نظریه لبخند دلار بر دو فرض استوار است:
زمانی که اقتصاد ایالات متحده به طور قابل توجهی بهتر از سایر نقاط جهان است، دلار آمریکا نسبت به سایر ارزها قوی شده و ارزش آن افزایش می یابد.
زمانی که بازارهای مالی جهانی بینظم یا سقوط میکنند و احساسات به سمت «ریسک کردن» میرود، زیرا ایالات متحده دلار به عنوان ارز امن نهایی تلقی می شود، همه به سمت امن هجوم می آورند و شروع به خرید دلار می کنند و باعث افزایش آن می شود
توجه خوانندگان محترم را به این امر جلب میکنم که برای درک سهل تر این تئوری و چرایی این امر بایستی تصور کنیم دو نوع دلار امریکا وجود دارد:
1-یک دلار “داخلی” آمریکا وجود دارد که مانند هر ارز دیگری رفتار می کند. این به چشم انداز نسبی اقتصاد و بازده سرمایه گذاری بالقوه مرتبط است.
2- و نیز یک دلار آمریکا ی “بین المللی” وجود دارد که به عنوان ارز اصلی مورد استفاده در تجارت جهانی (برای پرداخت ها) استفاده می شود و همچنین برای خرید اوراق قرضه دولتی ایالات متحده مورد نیاز است (اغب کشورها با خرید اوراق قرضه فدرال رزرو در آمریکا سرمایه گذاری میکنند ) ..
اما هنگامی که بازارها نوسان دارند و رشد جهانی کند می شود، این دلار “بین المللی” آمریکا به دلایل مختلفی تقویت می شود.
هنگامی که نوعی “شوک” رخ می دهد، چه از سوی ایالات متحده یا سایر کشورها ، و چنانچه این شوک به اندازه کافی بزرگ باشد که سرمایه گذاران و معامله گران را به وحشت بیندازد و بازارهای مالی را پایین بیاورد، احتمالاً باعث افزایش گسترده دلار آمریکا می شود.
چرا؟
چون نحوه کار بودجه آمریکا و فدرال رزرو و سیستم مالی امریکا نسبت به رقیب چینی برای سرمایه گذاران بسیار آشکارتر است. بنابراین دلار به عنوان پناهگاه ” امن” باقی می ماند و سرمایه گذاران در زمان بروز بحران مالی جهانی، به دلار روی می آورند. حتی اگر چنین بحرانی در آمریکا شروع شود همانگونه که در سال ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ و زمانی که دلار در برابر یورو و ین ژاپن ارزش گذاری شد.
به زبان ساده تر دلار از ریسک گریزی سود می برد، زیرا در هنگامه بحران، سرمایه گذاران به سمت ارزهای “بهشت امن” فرار می کنند.
از آنجایی که سرمایهگذاران فکر میکنند که وضعیت اقتصاد جهانی متزلزل است، در تعقیب داراییهای پرخطر مردد هستند و ترجیح میدهند داراییهای «ایمنتری» مانند ایالات متحده خریداری کنند.
اما چون برای خرید اوراق خزانه آمریکا، به دلار آمریکا نیاز دارید، بنابراین این افزایش تقاضا برای دلار (برای خرید اوراق خزانه آمریکا) باعث تقویت دلار آمریکا میشود.
براساس نظریه لبخند دلار، دلار در شرایط رکود و تورم جهانی تقویت میشود؛ به همین دلیل نمودار دلار در شرایط رکود و تورم شبیه لبخند میشود که به تئوری لبخند دلار معروف است.
تئوری استفن لی جن سه سناریوی اصلی دارد که رفتار دلار آمریکا را مد نظر قرار می دهد. در اینجا یک تصویر ساده بیان شده است:
سناریو 1: USD با ریسک تحریم تقویت می شود
بخش اول این تئوری نشان می دهد که دلار از ریسک تحریم سود می برد که باعث می شود سرمایه گذاران به ارزهای مطمئن یعنی دلار و ین هجوم می آورند چرا که سرمایه گذاران فکر می کنند وضعیت اقتصادی جهانی متغیر است، آنها تمایل ندارند تا دارایی های پر خطر را دنبال کنند و ترجیح می دهند دلار آمریکا که خطر کمتری دارد را بخرند حتی بدون در نظر گرفتن شرایط اقتصادی آمریکا که در بالا شرح دادم.
سناریو 2: دلار به علت ضعف اقتصادی به کمترین میزان کاهش می یابد.
بخش پایینی تئوری لبخند، وقتی که اقتصاد ایالات متحده با پایه های ضعیف روبرو است، احتمال کاهش نرخ بهره نیز دلار آمریکا را کاهش می دهد. این منجر به دور شدن بازار از دلار می شود. شعار USD می شود “فروش! فروش! فروش! “
سناریو شماره 3: دلار به دلیل رشد اقتصادی تقویت می شود
وقتی اقتصاد ایالات متحده قوی است و از رشد تولید ناخالص داخلی قوی برخوردار است، سرمایه گذاران به شدت در دارایی های ایالات متحده سرمایه گذاری می کنند و در نتیجه ارزش دلار آمریکا را بیشتر می کنند.
قابل توجه اینکه هنگامی که بحران مالی سال 2007 آغاز شد، این نظریه روی کار بوده است.
چه زمانی دلار در اوج رکود جهانی به یک تقویت بزرگ تبدیل شد؟
این فاز 1 است.
هنگامی که بازار در نهایت در مارس 2009 به شدت سقوط کرد، سرمایه گذاران به طور ناگهانی به ارزهای بالاتر بازده روی آوردند و دلار را “بدترین ارز” 2009 لقب گرفت
این فاز 2 است.
آیا نظریه ی لبخند دلار درست خواهد بود؟
فقط زمان می تواند بگوید. تمام اقتصادها دارای دوره ای هستند. تقویت میشوند بعد ضعیف میشوند و باز دوباره تقویت میشوند. بخش اصلی این است که تعیین کنید کدام بخش از چرخه ی بازار درگیر است.
چرا افزایش تقویت دلار برای بسیاری از کشورهای جهان خبر خوبی نیست؟
اسوار پراساد، اقتصاددان موسسه بروکینگز و استاد دانشگاه کرنل در گفتگو با سیانبیسی میگوید: «پارادوکس همین جاست. بقیه دنیا از حاکمیت دلار متنفرند، با این حال به سمت دلار میروند، چرا که واقعا جایگزین زیادی وجود ندارد.»
1-اولین دلیل ناراحتی کشورها از دلار قوی این است که دلار قوی روی رشد اقتصادی آنها سنگینی می کند. اگر شرکتهایی نتوانند واردات مورد نیاز خود را برای راهاندازی کسبوکار خود تامین کنند، تولیدی هم نخواهند داشت. پس فروش هم کاهش مییابد و این وضعیت بر تولید اقتصادی تاثیر میگذارد. همه اینها دلایلی است که وضعیت را توجیه میکند.
من باب نمونه در نیجریه و سومالی، جایی که خطر گرسنگی در کمین است، دلار قوی، قیمت غذا، واردات موادغذایی، سوخت و دارو را بالا میبرد. آرژانتین، مصر و کنیا که بدهی بالایی دارند با دلار قوی به وضعیت نکول و ورشکستگی نزدیکتر میشوند. وضعیت سرمایهگذاری خارجی در بازارهای نوظهور مانند هند و کره جنوبی با دلار قوی متوقف خواهد شد.
2-دولتهایی که باید بدهیهای خود را به دلار بازپرداخت کنند هم ممکن است با دلار قویتر با مشکل مواجه شوند، به خصوص اگر ذخایر ارزی کمی داشته باشند. کمبود دلار در سریلانکا منجر به بدترین بحران اقتصادی در تاریخ این کشور شد و رییسجمهوری سریلانکا از سمتش برکنار شد. مصر با ذخایر خالی دلار و مهاجرت سرمایهگذاران خارجی مواجه است. در این حالت لبخندی برای بقیه دنیا باقی نمیماند.
3- زمانیکه ارزش دلار بیشتر میشود، افراد ثروتمند، شرکتها و سرمایه گذاران خارجی شروع به برداشت پول خود و بردن آن به محلی امنتر میکنند. این امر باعث میشود که ارزش پول ملی کشورها باز هم پایینتر رود و مشکلات مالی آنها تشدید شود.
ملاحظه می شود که در واقع «لبخند دلار» باقی دنیا را به گریه میاندازد.
وضعیت و نقش سایر ارزها در سطح جهان
ظهور یورو و وضعیت آن
بیاد داریم که در سال ۱۹۹۹ میلادی، یورو ایجاد و در تجارت بین المللی براه افتاد و به عنوان یک ارز جهانی موفق عمل کرد اما نتوانست با عمق و نقدیندگی بازارهای نیویورک به دلیل نبود خزانه یکپارچه اروپایی رقابت کند و به همین دلیل یورو نتوانست دلار را از جایگاه خود به عنوان ارز ذخیره و ارز اصلی مبادله ای در جهان حذف کند. به نقش یورو و یوان باز میگردیم
سیستم دلاری بزرگترین آزمون خود را در بحران مالی سال 2008 انجام داد. این نه تنها بر سیستم پولی و مالی در ایالات متحده تأثیر گذاشت، بلکه شامل «دوران» دلارهای ایالات متحده در خارج از کشور نیز شد. در این سال ها، فدرال رزرو خود را مصمم نشان داد که قادر به حمایت از سیستم دلاری بین المللی است. مهم ترین نوآوری، معرفی خطوط به اصطلاح سوآپ دلاری بود که با استفاده از آن، فدرال رزرو برای سایر بانک های مرکزی – از جمله بانک مرکزی اروپا – نقدینگی گاه نامحدود دلاری فراهم می کند. در نتیجه، فدرال رزرو عملاً به عنوان آخرین بستانکار دلار عمل می کند، حتی در خارج از ایالات متحده، که به تثبیت سیستم پولی و مالی جهانی و جذابیت دلار به عنوان ارز ذخیره بین المللی کمک زیادی کرده است.
از اینرو علی رغم اینکه آمریکا مسئول اصلی بحران مالی جهانی در سال ۲۰۰۸ میلادی بود اما این بحران مالی از قضا ارزش دلار را تقویت کرد .
شکل گرفتن جنگ تجاری بین آمریکا و چین هم باعث شد تا پکن نیز فشار سلطه دلار را بیش از گذشته حس کند. در ژوئن سال 2019 مقامات روسیه و چین با امضای توافقنامهای قرار گذاشتند تا به سمت حذف دلار از مبادلات تجاری دوجانبه رفته و تا آنجا که میتوانند از ارزهای مجازی خود استفاده کنند. این کشورها همچنین اعلام کردند که قصد دارند جایگزینی را برای نظام پرداخت سوئیفت که تحت سلطه آمریکا بود در راستای تسهیل مبادلات تجاری به یوآن و روبل ایجاد کنند.
مخالفت بریکس با سلطه دلار. آیا ارز جایگزینی ارائه شده است؟
گروه «بریکس» (برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی) که در مقابل سازمان G7متشکل از “هفت اقتصاد پیشرفته” جهان (کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، بریتانیا و ایالات متحده آمریکاو نماینده اتحادیه اروپا که ۲۸ عضو اتحادیه را نمایندگی کند) بوجود آمده، در واقع با توجه به ظرفیت و سهم خود در جهان، اقتدار غرب را زیر پرسش میبرد و برای خود، حقوق تازهای را در تنظیم قواعد حاکم بر روابط بینالمللی، چه در عرصه اقتصادی و چه در زمینه ژئوپولیتیک، مطالبه میکند. گروه بریکس درپانزدهمین نشست خود در پنجشنبه ۲ شهریور 1402 برابر با 22 آگوست 2023 در ژوهانسبورگ، با میزبانی افریقای جنوبی، از 6 کشور ایران، آرژانتین، مصر، اتیوپی، عربستان سعودی و امارات متحده عربی دعوت کردند که از ژانویه ۲۰۲۴ (دی ماه ۱۴۰۲) به جمع پنج عضو اصلی این گروه بپیوندند و احتمال دارد در آینده نه چندان دور 20 کشور به این گروه بپیوندند.
اما پانزدهمین نشست سران “بریکس” یک بار دیگر نشان داد که در حال حاضر سلطه “امپراتوری دلار” بیش از هر زمان دیگری با مخالفت شماری از کشورهای جهان روبهرو است، ولی یافتن یک جانشین قابل قبول برای این امپراتوری نیز کار آسانی نیست. به گفته نالدی پاندور، وزیر امور خارجه آفریقای جنوبی، در این نشست، “جستجوی جایگزین” برای موازنه قدرت جهانی فعلی در دستور کار قرار داشت. به گفته پاندور، هدف “نظم جهانی تغییر یافته” است. این همچنین شامل اقداماتی برای کاهش تسلط دلار آمریکا در سیستم پولی و مالی بینالمللی است. رئیس جمهور برزیل، لولا، پیش از این در سفر خود به چین در ماه آوریل در این باره صحبت کرده بود. یکی از اقدامات ممکن، معرفی یک ارز مشترک بریکس است. یکی از پیشنهادات ممکن، گسترش نقش بین المللی رن مینبی یا یوان ارز چین است، همانطور که اخیراً توسط اقتصاددان چینی یو یونگ دینگ مطرح شده است. از زمان جنگ تجاوزکارانه روسیه علیه اوکراین، گرایش به این امر افزایش یافته است. از آن زمان، روسیه به طور فزاینده ای به چین و رنمینبی(یوان ) روی آورده است. با وجود اختلافات داخلی، کشورهای بریکس پروژهای موفق به شمار میرود. بر بنیاد گزارش اخیر سازمان تجارت و توسعه ملل متحد، سهم گروه بریکس در تولیدات اقتصادی جهانی از ۱۸ درصد در سال ۲۰۱۰ به ۲۶ درصد در ۲۰۲۱ افزایش یافته است. دو شاخص دیگر نشانگر پتانسیل این گروه است :هم نرخ رشد صادرات داخلی بریکس و هم میزان سرمایه گذاری مستقیم خارجی در کشورهای عضو بریکس بالاتر از میانگین جهانی است.
رشد گروه بریکس و همچنین تجارت در میان کشورهای عضو آن به وضوح تحت سلطه توسعه چین است. چین بزرگترین شریک تجاری برزیل، روسیه و افریقای جنوبی است. تنها هند یک استثناء است که چین بعد از ایالات متحده امریکا در جایگاه دوم بزرگترین شرکای تجاری قرار دارد.
دلایل متعدد برای مبارزه با صدر نشینی دلار
1-این یک امر طبیعی و حق ملی هر کشور است که بتواند با واحد پول خود معامله کند. این با مفهوم حاکمیت پول ملی همراه است.
2- ثانیاً، بسیاری از کشورهای جنوب نمی توانند به ارز خود وام بگیرند زیرا سرمایه گذاران بالقوه به ثبات این ارزها اعتقاد ندارند. از این رو مجبور می شوند به دلار وام بگیرند که این امر آنها را در وضعیت بسیار بدتری قرار می دهد. از سوی دیگر، ایالات متحده می تواند به واحد پول خود وام بگیرد و اوراق قرضه دولتی ایالات متحده اوراق بهادار مطمئنی هستند که در سطح جهانی تقاضا دارند، به طوری که ظاهراً بودجه ایالات متحده هیچ محدودیتی برای تامین مالی (به جز سقف مبهم بدهی ایالات متحده) نمی شناسد. کنگره نیز اخیرا باز اجازه داد که سقف بدهی های امریکا را بالا رود.
3- در نهایت، تسلط دلار، آمریکا را قادر میسازد تا از دلار به عنوان سلاح استفاده کند و تحریمهای مالی را بر دولتها یا شرکتها ناخواسته اعمال کند. به عنوان مثال، تحریم ایران و یا تحریم روسیه را تحت تأثیر قرار داده است، بیاد داریم که اتحادیه اروپا نیز به تحریم های مالی تهدید شد، به عنوان مثال زمانی که ایالات متحده در دوران ریاست جمهوری ترامپ در رابطه با توافق با ایران چرخش 180 درجه ای انجام داد.
با وجود این ناامیدی های ذکر شده، تسلط دلار به احتمال زیاد کاهش نمی یابد. در دهههای اخیر، جهان چندقطبیتر شده و نفوذ غرب کاهش یافته است، اما تسلط دلار رشد کرده است. در واقع، با افزایش عدم قطعیت و پیچیدگی، به نظر می رسد سرمایه گذاران پر پول، ترجیحشان هنوز بر واحد پول غالب یعنی دلار است. دلایل این سرمایه گذران این است که استفاده از یک ارز ذخیره بینالمللی واحد در یک سیستم تولید، تجارت و مالی جهانی شده، دستاوردهای تعیین کنندهای در کارایی دارد. در واقع طبق آمار های بین المللی امروز شصت در صد ذخایر ارزی بانکهای مرکزی جهان به دلار است، حال آنکه سهم یورو در این زمینه از ۲۱ در صد بیشتر نیست و سهم یوآن چینی بین ۲.۵ تا ۳ درصد نوسان میکند. وضعیت سلطه دلار گرچه تضعیف شده اما چهل درصد بازرگانی بینالمللی با اسکناس سبز آمریکا انجام میگیرد (در سال 2015 این سهم 90 درصد بود که همین کاهش نشان نزول سهم دلار و تضعیف جهانی آن است) و در معاملات بعضی از کالاهای استراتژیک از جمله نفت و گاز، دلار با فاصله زیاد نسبت به دیگر ارزها، حرف اول را میزند.
بنابراین تنها در صورتی می توان انتظار کاهش سلطه دلار را داشت که میزان جهانی شدن در اقتصاد جهانی به میزان قابل توجهی کاهش یابد یا اگر یک بحران مالی بزرگ بوجود آید که فدرال رزرو نتواند با موفقیت با آن مبارزه کند، سیستم دلار از درون تضعیف می شود.
البته روسیه مدتی است که آرام آرام در حال کنار گذاشتن دلار در مبادلات تجاری خود با دیگر کشورها نیز هست، به گونهای که حالا سهم یورو از مبادلات تجاری روسیه با اتحادیه اروپا هم به نزدیک 46 درصد رسیده و 18 درصد آن هم به روبل انجام میشود.
وضعیت یوان چین
همانگونه که ذکر آن رفت، سهم یوان چین از ذخایر ارزی بانکهای جهانی بین ۲،۷ تا ۳ درصد نوسان میکند که هنوز سهم قابل ملاحظه ای نیست و یورو با 21 درصد نقش مهمتری را ایفا می کند.
جیم اونیل، اقتصاددان ارشد سابق گروه گلدمن ساکس نیز معتقد است که یوان برای بدل شدن به یک ارز بینالمللی با موانع جدی مواجه است. وی معتقد است: « با فقدان بازارهای پولی و مالی پرعمق و آزاد و نیز وضع محدودیتهای دولت چین برای ورود و خروج ارز و سرمایهگذاری خارجی نمیتوان به بینالمللی شدن یوان دل بست.» به باور او این حکم در مورد سایر ارزهای مدعی نیز صادق است.”
یوانِ چین با وجود افزایش استفاده بینالمللی از آن بزرگترین تهدید برای دلار نیست. آقای فرگوسن با اشاره به سهم ۲،۷ درصد یوآن در ذخایر ارزی کشورهای جهان و نیز سهم ۱.۷ درصدی آن در مبادلات فرامرزی چین، توضیح داد: « این سهم برای یورو به ترتیب ۲۰ و ۲۲ درصد است که نشان میدهد یورو با افزایش سهم خود طی دو دهه گذشته تهدید بزرگتری برای دلار آمریکا محسوب میشود.» او خاطرنشان کرد: « این ایده که [یوآن] جایگزین دلار میشود، داستان امروز و فردا و حتی ممکن است ۲۰ سال آینده هم محقق نشود.»
اما با همه توصیفات دو سوال اساسی باقی است:
آیا دلار در آینده همچنان مسلط باقی خواهد ماند و آیا جایگزین هایی مانند ارز بریکس شانس واقعی برای مهار سلطه دلار دارند یا خیر؟
آیا دلایل ساختاری تسلط دلار همچنان ادامه دارد یا خیر ؟
بر این اساس اقتصاد دانان سناریوهای مختلفی را در نظر گرفته اند:
یکی از آن اقتصادانان مطرح، دکتر استفن موراو
Steffen Murau اقتصاددان سیاسی متخصص در نظریه پولی، سیستم پولی بینالمللی و اتحادیه پولی اروپا است. او رهبری یک گروه تحقیقاتی Emmy Noether توسط بنیاد تحقیقات آلمان را در انجمن جهانی آب و هوا و دانشگاه فری برلین بر عهده دارد و در لندن، بوستون و دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیانس در مونیخ فعالیت های آموزشی و پژوهشی دارد. وی سه سناریو را محتمل میداند.
سناریوی اول :
اولین سناریو تداوم سلطه فعلی دلار است. تا زمانی که سیستم تجاری و مالی، جهانی شده باشد، فشار قوی برای استفاده از ارز ذخیره بین المللی وجود دارد که می تواند در بازارهای بین المللی استفاده شود و از طریق چاپ پول اعتباری در سراسر جهان ایجاد شود. ارزهای دیگر مانند یورو یا رنمینبی(یوان چین) در همسایگی منطقه یورو و چین به صورت فرامرزی مورد استفاده قرار خواهند گرفت، همانطور که در حال حاضر مورد استفاده قرار می گیرد. با این حال، واقعیت کنونی این است که در سطح جهانی، آنها نقشی قابل مقایسه با دلار به عنوان یک ارز بین المللی ندارند. و وجود این سناریو محتمل تر است.
سناریوی دوم :
در سناریوی دوم، چندین بلوک ارزی رقیب ایجاد میشوند. همراه با بلوک دلار، این بلوک می تواند یک بلوک رنمینبی (یوان) باشد و خود را به عنوان وزنه تعادلی در برابر هژمونی پولی ایالات متحده قرار دهد. منطقه یورو احتمالاً می تواند کمتر به دلار وابسته شود و خود را به عنوان یک بلوک مستقل تثبیت کند. سپس تجارت جهانی و سیستم تولید منطقه ای تر می شود. از زمان همهگیری کرونا و جنگ روسیه در اوکراین، گرایشهایی به این سمت وجود داشته است. با این حال، همانطور که شرایط در حال حاضر وجود دارد، به نظر می رسد که این امر واقعاً منجر به تغییرات ساختاری شود.
تلاشهای بریکس روند روشنی به سوی این سناریو است. روسیه پیش از این، پس از الحاق کریمه در سال 2014، مرحله دلارزدایی را اعلام کرده بود. این روند کند بوده است اما از زمان تحریم های مالی گسترده و مسدود شدن ذخایر بانک مرکزی پس از 24 فوریه 2022، این روند شتاب گرفته است. لولا داسیلوا، رئیس جمهور برزیل نیز می خواهد شاهد کاهش نفوذ دلار در کشورش باشد. با این حال، موضع چین در این مورد مبهم به نظر می رسد. از یک سو، چین به وضوح در تلاش است تا نفوذ اقتصادی، سیاسی و نظامی خود را افزایش دهد و آمریکا را به عنوان حریف اصلی خود می بیند. کاهش هژمونی دلار و تقویت رنمینبی( یوان ) مناسب خواهد بود. از سوی دیگر، چین همچنان در سیستم جهانی دلار جا افتاده است. مدل رشد صادرات محور آن بر اساس تقاضای ایالات متحده به عنوان بخشی جدایی ناپذیر است. در حالی که نشانههای گرمای بیش از حد مالی در حال افزایش است، خروج از منطقه دلار را برای اقتصاد خود بسیار مضر میداند.
سناریوی سوم :
تغییرات تکتونیکی در سیستم پولی و مالی بین المللی تنها در صورتی قابل انتظار است که یک سقوط بزرگ در سیستم موجود رخ دهد. بعید است که تغییر اساسی از دلار آمریکا ناشی از رقابت خارجی باشد. اگر چنین است، پس با یک فروپاشی داخلی. تنها زمانی می توان انتظار تغییر اساسی را داشت که فدرال رزرو دیگر قادر به تثبیت و تضمین استفاده جهانی از دلار نباشد.
در صورت وقوع چنین سقوطی، سناریوی سوم (افراطی) فدرالسازی روابط پولی بینالمللی است. این می تواند به این معنی باشد که توده مهمی از دولت ها موافقت می کنند که یک سازمان بین المللی را برای صدور یک ارز بین المللی موظف کنند. اگرچه چشمانداز چنین توافق سیاسی تقریباً آرمانشهری است.
آقای استفن موراو اما سناریوی چهارمی به ذهنش نمیاید .چرا که محدوده ذهن را در سیستم فعلی که بر مبنای توازن قوا شکل گرفته محدود کرده است. اینجانب در 3 وضعیت سنجی قبلی گزارش این شکل گیری مسلطانه دلار که حاصل جنگها وقدرت طلبی ها و ویرانیهای حاصل از آن و وابستگی ها بود را شرح دادم. بشریت باید بداند که سلطه دلار امری ذاتی نیست بلکه حق استقلال و مجموعه ای از حقوق ملی ذاتی هر ملتی است.
سناریو چهارم پیشنهادی نگارنده
سناریوی چهارمی که هم انچام پذیر است و هم به نفع منزلت بشریت است که برای اجرای آن تمهیدات بسنجد ( هر چند در سیستم کنونی محتمل به نظر نرسد ) این است که ملتها و دولتهای آزاد منبعث از ملتها از نظام سلطه/ زیر سلطه گذر کنند و خواهان زیستن حقوند با اقتصاد و روابط بین المللی و ملل حقوند بگردند. آنگاه نه دلار و نه هیچ ارز ملی دیگری اعم از ین و یا روبل و یا یوان و یا… سلطه نخواهد یافت بلکه کشورها ضمن حفظ استقلال خود که حق ذاتی هر کشوری است بر اساس تعهداتی که ضامن حقوق ملی یکدیگر است با هم به تجارت میپردازند. از دید اینجانب نیز بریکس قادر به ارائه راه حل نخواهد بود. اقای استفن موراو و بسیاری امثال وی بر این نظرند که ایجاد فدرال سازی روابط پولی بین المللی ایجاد یک سازمان بین الملیی افراطی است و انرا آرمانشهری به معنای دست نیافتنی میدانند؟ و توضیح نمیدهند جرا افراطی است؟ چرا باید آنرا آرمان شهری آنهم به معنای دست نیافتنی دانست؟مگر آرمانها در واقع مطلوبهای بشریت هستند که با کوشش در راه تحقق آن میکوشند. هر تلاش برای خروج از نظام سلطه نزدیک شدن به ان فرم آرمانی و مطلوب نوع زندگی است که بشریت خواهان آن است.چرا این امر را ناشدنی بایستی فرض کرد؟! اقای استنف موراو وجود سناریوی اول را حتمل تر میداند یعنی ادامه سلطه دلار را . چرا باید قبول سلطه دلار محتمل تر باشد تا قبول نیاز به تغییر ساختاری بیرون از نظام سلطه و بر مبنای حقوق انسانها؟مگر بایستی جبری نگر بود و سلطه دلار امری محتوم دانست؟ مگر در طول زمان خود شاهد تحول سلطه دلار نبودیم؟ چرا از این به بعد نباید تغییر کند؟
بی پرده هر انسان و یا هر ملتی بایستی از خود سوال کند :
1- چرا بایستی وقتی فدرال رزرو امریکا نرخ بهره را بالا میبرد، صرف افزایش این شاخص برای همه کشورهایی که از آمریکا قرض گرفته اند بدل به فشار و بار مالی سنگینی شود که اقتصاد ملی آن کشور را بسوی رکود و یا ورشکستگی اقتصاد ملی کشور بکشاند؟ و یا چرا باید نوسانات دلار باعث پیامدهای بسیار دهشتناک برای سایر کشورها شود بدون اینکه ملتهای دیگر در مدیریت دلار سهمی و نقشی داشته باشند؟ (بر روی جبری که در لبخند دلار حاکم است و باعث گریه بسیاری از ملتها می شود تامل کنیم) آیا این “ضابطه” که برخی آنرا به صرف واقعیت موجود بودن مقدس و تنها راه ممکن میدانند، با منزلت انسانی سازگاری دارد؟ با مجموعه حقوق انسانی سازگاری دارد؟ لختی جای خود را و ملت خود را با مردم آن کشوری که دچار این بلا میشود، تعویض کنیم. آنگاه وجدان انسانی ما خود پاسخ شایسته را میدهد.
2- جدای از آن چرا ملتی حق نداشته باشد با کشور همسایه خود بر اساس ارز دو کشور معاملات آزاد انجام دهد؟ من باب نمونه چه نیازی است که مثلا برزیل در تجارت با هلند از دلار استفاده کند؟!
3- چرا صرفا اختلافات سیاسی، بایستی باعث شود کشوری مثل آمریکا با تکیه بر سلطه دلار بر روی سایر کشورها، اعمال تحریم کند و یا کشورهای در حال تجارت را دچار مجازات کند؟ آیا پول ملی یک کشور آنهم در ساحت “ابر قدرت” انقدر باید دامنه نفوذ جهانی و برتری نسبت به سایر ارزها داشته باشد که از آن بشود بعنوان ابزار و وسیله اعمال تحریم مجازاتهای اقتصادی نفع برد؟
شکستن مطلقیت هر امری منجمله مطلقیت سلطه دلار در ذهن (همانگونه که واقعیتها نشان داده که سهم 90 درصدی دلار در ذخایر ارزی جهان در عرض 7 سال از 90 درصد به 40 در صد نزول یافته، امکان پایان این سلطه نیز ممکن است ) کار را آسانتر میکند.
به مصداق؛
مردمان نقش دیو می کردند
خود ز بیمش غریو می کردند
انسانها فکرهای جمعی جبار می سازند و بعد خود در دام آن گرفتار می مانند !
در حالی که ملتهایی که اراده میکنند از یوغ ذلت وابستگی، به اعتلای استقلال گذر کنند، پیشتاز حرکت میشوند.
4- آیا دایره بسته سلطه بایستی تداوم یابد و بعنوان نمونه تنها راه حل، تعویض جای یورو با دلار بعنوان ارز مسلط است و یا سلطه دلار حال باید جای به سلطه ین و یا یوان و روبل بدهد؟ چرا نباید نظام سلطه را در روابط بین الملیی برچید؟
5- بی تعارف آیا حزب کمونیست چین به “روبل” و اولیگارشهای روسی و منجمله پوتین اعتماد دارد ؟
6- و یا پوتین تن به سلطه یوان خواهد داد؟ که حال باید سایر ملتها خود را آماده کنند بعد از سلطه دلار منتظر سلطه یوان باشند؟ از اینرو رهایی از سلطه دلار و یا سلطه هر ارز دیگری هم ممکن و هم مطلوب است.
اما یافتن جانشینی معتبر برای نظام کنونی پولی بینالمللی و بر هم زدن نظام سلطه، وقتی ممکن است که دلایل ساختاری تسلط دلار به همت ملتها تغییرکنند و نظمی تازه و حقوند در جهان پایه ریزی شود.
ژاله وفا عضو مجامع اسلامی ایرانیان