جنبش مردم اوکراین با خواستی روشن و روشی شفاف به پیروزی در مرحله اول نائل آمد.
هدف مقطعی شفاف: مردم هدف را بیرون از نظام قراردادند که همانا موجب بر کناری رئیس جمهوری ضعیف و فاسدی چون ویکتور یانوکوویچ و برگزاری انتخابات جدید شد.
روش روشن : ایستادگی بر خواسته خود تا حصول نتیجه.
فساد گسترده مالی و بی عدالتی در میان مقامات ارشد اوکراین، عاملی بود که مردم این کشور را به ایجاد یک تغییر بزرگ سوق داد.میدان استقلال کی یف پایتخت اوکراین همانند میدان التحریر قاهره شاهد حضور مستدام مردم اوکراین بود .جنبش مردم اوکراین رنگ و بوی روشهای اروپایی را نداشت ،بلکه شباهت بسیار به جنبشهای بهار عربی داشت. وجدان همگانی ملتهایی که اراده تغییر دارند، مرزهای ملی را نیز در می نوردند و فراتر از آن روشهایی که تجربه موفق خود را در عمل به اثبات رسانده اند و به پیروزی راهبر شده اند را، برایگان با هم به اشتراک می گذارد. و چه بسا در این امر نیز با توسل به هنر از مرز ممکن فراتر رفتن، با روشی تجربی ، خطا و لغزش و ضعف جنبشهای ملل دیگر را تشخیص و در شرایط محیطی خود، بدل به قوت جنبش خود نیز می نمایند و حاصل را که دیگر دانشی اجتماعی و دستاوردی جهانی و همگانی است را در اختیار سایر ملتها قرار میدهند.
جنبش پیروز مردم اوکراین نشان داده است که حداقل در بعد روش، ایستادگی و شفاف کردن هدف تا چه حد و با چه سرعتی به پیروزی منجر می شود. زمان تحولات اجتماعی با زمان گردش وضعی زمین و بصورت کمی تعیین نمی شود، بلکه تغییرات کیفی بسرعت می تواند بر تغییرات کمی پیشی گرفته و به نتیجه بیانجامد.
مردم اوکراین در کمتر ا زسه ماه با حضور واقعی خود در صحنه نگذاشتند قدرتهای خارجی با تهدید تحریم و “اصلاح طلبان” داخلی تخم تردید را در میان آنها بی افشانند. هرچند گروه های دست راستی و رادیکال در بین آنها رخنه کرده و با آشوب گری، قصد داشتند گردی از خشونت را بر جنبش مردم اوکراین بپاشانند ، اما آن بخش از مردم اوکراین که هدف آنها دستیابی بی خشونت به هدف بود، خود را در مدار بسته بد و بدتر زندانی نکردند و این دایره بسته را گشودند و به مدار باز خوب و خوبتر بدل کردند. و طبیعی دانستند که انسان مبارزه را بر اساس اراده حیات و حق خود برای زیست در شرایط بهتر و با در نظرگرفتن همه سختی ها به پیش می برد. اما در واقع خشونت اصلی را دولت بر مردم اعمال کرد و دولت بر روی مردم آتش گشود.
رفتار مردم اوکراین در زمان ورود به کاخ ریاست جمهوری خود بهترین گواه بر رفتارخشونت زدای آنها است. هنگامی که ویکتور یانوکوویچ که به فساد شهره بود، کاخ ریاست جمهوری را ترک کرد و مردم با پلاکاردهایی در دست که بر روی آن نوشته بود “به موزه فساد خوش آمدید !” وارد آن کاخ شدند به ساختمان و تجهیزات و وسائل آن کمترین آسیبی وارد نیاوردند و بگزارش مجله اشپیگل مردم اظهار میداشتند :” چرا بایستی به چیزی صدمه بزنیم که به خود ما تعلق دارد !”
چنین حس احترام به داشته های خود و رفتار منتجه از آن، در مردمی که مبنای مبارزه را تنها بر تعویض قدرت سیاسی می گذارند و مبارزه خود را تنها بر اساس “ضدیت” با کسی و یا گروهی و نهادی و… تعریف می کنند و نه بر اساس ساختن فضای سیاسی نویی و آینده ای بر وفق حقوق خود، پدید نمی آید . همانگونه که در نیروهای اشغالگر بیگانه نیز نسبت به کشور اشغال شده بوجود نمی آید. غارت موزه ملی بغداد و کاخ های صدام در روز های اشغال بغداد توسط نیروهای بیگانه امریکایی که نقش “منجی ” و هدیه کننده ” دموکراسی” را نیز بازی می کردند ، از خاطره هیچ ملتی که کمترین ارزش را برای داشته ها و دست آوردهای فرهنگی و هنری و تاریخی ملل جهان قائل باشد پاک نمی گردد.
در روزهای ابتدای مقاومت مردم اوکراین ، گزارشگران رسانه های اروپایی نسبت به مقاومت مردم در سرما اظهار تردید می کردند و بر این نظر بودند که ممکن نیست شمار مردم حاضر در میدان استقلال در این شرایط از چند صد نفر بالا تر رود. اما رهبران مخالف دولت اوکراین ، بهانه هایی همچون “نیروهای دولتی اجازه حضور به ما ندادند” را مستمسک عدم حضور خود در میدان نکرده و در میان تظاهر کنندگان بسر بردند. این امر باعث قوت قلب مردم اوکراین شد. ویتالی کلیچکو یکی از رهبران مخالف دولت اوکراین نه تنها خود همواره در میان مردم حضور داشت بلکه در گردهمایی های مخالفان می گفت:”در هر شهر، منطقه و هر جایی که هستید دوستان خود را جمع کنید تا درخیابان ها حضور یابند و در تجمع های اعتراضی شرکت کنند.” روش ، روش حس مسئولیت متقابل و دعوت صریح به مشارکت بود. بی شک در میان مخالفان، جوانان رادیکال و معترضان و اغتشاشگر نیز وجود داشتند اما حضور مردم طبقه میانه و دانشجویان و هنرمندان در میدان استقلال کی یف بر اغتشاشگران غلبه داشت.
درس گیری از تجربه پیروز جنبشها
درس گرفتن از تجربه پیروز جنبشها، به مدد ما در اصلاح روشهای جنبش خود و یافتن کاستی ها و نیز قوتهای تاکتیک ها و استراتژی ها می آید. ضعف در هر جنبشی امری محتوم نیست و هر آن با اتخاذ روش تجربی می توان آنرا به قوت بدل کرد و بر شمار قوتها افزود. مردم ایران در جنبش سال 88 پیشتاز جنبشهای بهار عربی بودند و در جهان به ساعیان مسير پر دست انداز انقلاب و تحول شهره اند. هیچ ملتی در 100 سال اخیر همچون ملت ایران به خیزش برای تحول و استقرار آزادی و استقلال بر نخاسته است. تاریخ کهن میهن ما گواه است که ایرانیان تنها در کار زندگی نبوده اند، به کار برانگیختن به زندگی نیز برخاسته اند.
ضعف های جنبش 88 را در آینه قوت جنبش مردم اوکراین میتوان در :
1-تعیین چارچوب محدود همانا محدودهٔ نظام ولایت فقیه و قانون اساسی آن، بعنوان هدف اعتراض و جنبش دانست. تکیه و اصرار برخی بر مطالبهٔ “رای من کو” ،عملا ً آن بخشی از تحریم کنندگان را که دنبال چون و چرا در بارهٔ حق حاکمیت خود و شعار “حق من کو” بودند را از جنبش جدا می کرد.
2-تعیین محدودهٔ درون نظام حاکم هر آنچه را که به حقوق شهروندی مردم راجع است که بالتبع در خارج از چارچوب نظام مطلقه استبدادی حاکم قرار می گیرند را نفی می کرد. و لاجرم تمامی کسانی را که برای احقاق حقوق خود و نه حفظ نظام به جنبش پیوسته بودند را نسبت به سرانجام جنبش دلسرد می کرد. هرچند شعار های بسیاری از مردم ، خروج از نظام و برعلیه کلیت نظام ولایت فقیه بود ولی با سانسور آن بخشی روبرو شد که قصد نداشتند اوجب واجباتشان که همانا حفظ نظام است، خدشه دار شود. مصران در ماندن در چارچوب نظام و قانون اساسی آن، از این امر اساسی غفلت داشتند که هرگاه مرکز قدرتی بوجود آمد و ستون پایه های قدرت را در اختیار گرفت و فوق قانون شد، بضرورت مستبد می شود و استبدادی که برقرار می شود باز به ضرورت میل به فراگرفتن همه ابعاد زندگی انسانها، خواهد کرد. استبدادی که 30 سال است خیانت و جنایت می کند و فساد می گسترد، تا مقاومت مردم به آن خاتمه ندهد، بر ابعاد خیانت و جنایت و فساد خواهد افزود.
3 -تعیین این محدوده ، نظام را از ادامهٔ حیات خود و بکارگیری سرکوب وقتی قرار نیست حیاتش به خطر افتد، مصمم کرد و آن بخش ازنیروهای انتظامی را نیز که پتانسیل پیوستن به صفوف مردم را داشتند با اطمینان از ادامهٔ حیات نظام، از ترس مواخذه از اینکار بازداشت. اما در اوکراین هدف مشخص تغییر دولت، باعث گردید که دولت یانوکوویچ در عزم مردم برای سرنگونی خود، تردید نکند و بنابراین فرار را بر قرار ترجیح دهد و با رفتن وی، ارتش نیز اعلام بی طرفی کند و نیروهای انتظامی نیز به مردم بپیوندند.
4- از صدر مشروطیت که مبارزان رشید ایران ستار خان و یپرم خان و میرزای جنگلی با استبداد داخلی و استعمار خارجی به مبارزه برخاستند تا همه مبارزانی که تاکنون در راه استقلال و آزادی ایران از جان شریف خود مایه گذاشتند، کسی سخن از “هزینه” مبارزه به میان نیاورده بود. اصطلاح “پرداخت هزینه” برای مبارزه و اصولا چرتکه انداختن برای محاسبهٔ “هزینه” مبارزه را اول بار اصلاح طلبان حکومتی- همچون بسیاری مفاهیم دیگری که در طی دو دهه اخیر بسته به منفعتی که برای آنان داشته است-، قلب معنی کرده و بکار برده اند و در بزنگاه جنبش 88 نیز به مثابهٔ تردید در” نفع “پیش بردن جنبش، باز از “هزینه مبارزه ” و صرفه نداشتن آن دم زدند.
5-همچنین القای توان نظام در شدت بخشیدن به سرکوب به مردم و تلقین لزوم” توبه ” و برائت از جنبش. یعنی تقلید از روش آقای روحانی در به صف کشیدن وزرای خود در “مجلس ” برای اعلام توبه و برائت از جنبش . آقای خاتمی به خود حق میدهد به” نیابت” از مردم، از رهبر نظام و “ظلمی “که به او شده دم زند. تصور کنیم در اوکراین کسی از ظلمی که به ویکتور یانوکوویچ بخاطر شعار مردم در مورد فساد وی روا رفته، دم زند! محرز است که نیاز نظام در شدت بخشیدن به سرکوب نه نشان قوت، بلکه دلیلی آشکار بر ترس نظام از خیزش و جنبش مردم دارد و لزوم مسلط کردن جو ارعاب در جامعه.
6- روشهایی از قبیل مردم را در تظاهرات خود تنها نهادن و اصرار بر اینکه تظاهرات را بایستی با کسب مجوز از وزارت کشور برگزار کرد، از عواملی بود که در میان مردم تردید ایجاد و آنها را پراکنده می کرد. و چون این مجوز هیچ گاه صادر نمیشد ، بالتبع کار سرکوب مردم پراکنده ای را که بطور خود جوش دست به تظاهرات میزدند را برای رژیم ساده می نمود. در نظر بگیریم اگر مردم اوکراین برای برگزاری تظاهرات خود بدنبال صدور مجوز از وزارت کشور دولت ویکتور یانوکوویچ بودند، اکنون جنبش آنها در چه مرحله ای قرار داشت؟!
اما نقش اصلی را خود ما مردم به عهده داریم که بایستی برای جنبش خود اندیشهٔ راهنمای مشخص ، بدیل شفاف و برنامه ای روشن را تدارک میدیدیم. می دانیم که هر نظام استبدادی ابتدا انرژی و نیروی لازم برای سرکوب را از نیروهای محرکه خود جامعه همانند سرمایهٔ انسانی و اقتصادی می ستاند . سپس یا آنها را به فساد می آلاید و تخریب می کند و یا از کشور فراری می دهد و این سیر تا رسیدن جامعه به نقطه ای که تا به حدی انباشته از خشونت شود که انقلاب و تحول بنیادین امری ضروری و غیر قابل اجتناب گردد، ادامه می یابد. در واقع انقلاب در لحظه ای رخ میدهد که در همه ابعاد سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی میزان خشونت و زور و فساد در سطح زندگی روزمرهٔ مردم از اندازه بیرون شده باشد و توان نظام در حذف و خنثی سازی نیروهای محرکه کفایت نکند و جامعه نتواند خشونتی را که به او تحمیل می شود تحمل نماید. این لحظه، لحظه خیزش و آغاز بدست گرفتن رهبری تغییر توسط مردم است و ارادهٔ جامعه به کم کردن میزان خشونت از ارکان زندگی شخصی و ملی خود است. همان خیزشی که در مردم ایران و مصر و تونس و اوکراین اشتراک دارد. ناگفته نماند که آستانهٔ تحمل هر جامعه ای نیز منوط است به میزان آگاهی و درک سیاسی و فرهنگی، همچنین میزان بی تفاوتی و اعتیاد به زور آحاد آن ملت.
از بعد از خیزش، نقش رهبری( چه شخصی باشد و یا گروهی و یا سازمانهایی دخیل باشند و ) از مرحلهٔ اول تعیین کننده تر می شود. نکته اساسی همین جاست که:
● یا تغییر را مردم خود بایستی بکنند و با عمل به حقوق خود شهروند بودن خود را به عمل در آورند و در استقرار محتوای نظام آیندهٔ خود نقش بازی کنند و آنرا تصدی کرده و مسئولیت بعهده بگیرند . در این صورت این امر نه تنها محتارج بکارگیری خشونت نیست ، بلکه محتاج خشونت زدایی همه جانبه نیز هست. چرا که سازندگی نیاز به فضای باز و بدور از تخریب توسط خود مردم دارد.
●یا تغییر و میزان آن بیرون از مردم تعیین می شود و کار مردم در اطاعت از حکم رهبری محدود می شود و هرگاه رهبری در بیرون مردم قرار گرفت به الزام اطاعت از فرامین آن رهبری ضرور و بکار گیری خشونت علیه مردم الزامی می شود.
بدین سان که یا فرد رهبر همانند آقای خمینی خطاب به مردم می گوید :من دولت تعیین میکنم! من حتی برای شما آب و برق را مجانی میکنم! من … و چنانچه مردم تن ندادند و خود تغییر را مایل بودند تصدی کنند، سپاه پاسداران و داغ و درفش و کودتا و اعدامهای دهه 60 و …را پاسخ می گیرند. و کار به جایی می کشد که 35 سال بعد از آن انقلاب که قرار بود دولت را تابع ملت گرداند ؛ رابطه برعکس گردیده و اکثریتی به درجه ای از انفعال کشیده شده اند که توانایی های خود را فراموش کرده، چشم امید به باز کردن قفل اقتصاد توسط دولت روحانی آنهم صرفنظر از نحوهٔ عملکرد دولت وی و حراج ارزان منابع نفت و گاز میهن به اسم آنان دارند تا آن دولت در موضع مسلط برای مردم تعیین تکلیف نیز نموده از همان اموال مردم آمرانه تعیین کند که به چه دهک جامعه یارانه داده شود و یا نشود !
رهبری میتواند با غفلت مردم در دست دولتهای خارجی نیز قرار گیرد و آنها خود را در تعیین سرنوشت آینده مردم کشوری دخیل بدانند ، همانند کنفرانسهای ژنو1 و 2 و…که با رایزنی بدور از مردم سوریه در صدد تعیین چند و چون وضع کشور سوریه هستند. اینگونه است که ملتی به یکباره استقلال تصمیم و آزادی انتخاب نوع تصمیم را از دست میدهد.
اوکراین در حال حاضر نیز محل جدل و دعوا و حوزه کشماکش قدرتهای خارجی است. از یک طرف اروپا و آمریکا و از طرف دیگر روسیه، اوکراین را در حوزهٔ نفوذ خود می خواهند. اتحادیه اروپا و آمریکا هیچگاه دست از دامن زدن به اختلافات ساکنان شرق اوکراین (متمایل به روسیه ) و غرب اوکراین( متمایل به اتحادیه اروپا ) بر نداشتند. حتی مجلهٔ نیوزویک مردم بخش شرقی اوکراین را “انسانهای شوروی زده” مورد خطاب قرار داد . یکی از اهداف امریکا در اوکراین عدم صدور اجازه به رقبای خود در قاره اوراسیا، بعنوان مثال، روسیه و اتحادیه اروپا، برای جلوگيری از تبدیل شدن به رقبای قوی تر است. مردم شرق و غرب اوکراین به خوبی میدانند که در صورت عدم تمرین همگرایی و استقلال همه جانبه ملی و در صورت جدایی بخش شرقی و غربی کشور، بخش شرقی بلافاصله توسط آمریکا و اتحادیه اروپا تحریم میشود و بخش غربی نیز بدون کمکها مالی و یارانه های روسیه ، دوام نخواهد آورد.
در واقع روسیه و غرب نوعی جنگ نیابتی را در اوکراین آغاز کرده اند و گویی مردم اوکراین را باز در مدار بسته ای قرار میدهند که بازیگران آن نه خود مردم اوکراین بلکه قدرتهای خارجی می باشند و بایستی از میان فشارهای روسیه و غارت تولید ملی اوکراین و وعدهٔ وام ، از یک سو و وعده های اروپا که البته امید چندانی نیز به تحقق آنها نیست از سوی دیگر، یکی را انتخاب کنند!
مردم اوکراین تاکنون مرحلهٔ ابتدایی جنبش خود را به پیروزی رسانده اند و برای مبارزه با فساد داخلی و فشار قدرتهای خارجی و حفظ استقلال خود در واقع انقلاب اصلی را با تکیه بر توانایی های خود به مثابهٔ یک ملت مستقل در پیش رو دارند. در ذهن برخی از مبارزان اوکراین عضویت در اتحادیه اروپا ورود بدون بلیط به بهشت رفاه تلقی میشود که به یکباره سطح درآمد ها را بالا برده و از فقر و فساد می کاهد. در حالی که نوع زیست را چه در فساد و یا در رفاه ، مردم هر کشوری با برنامه ها و رفتار روزمرهٔ خود تعیین می کنند. آیا مردم اوکراین در میدان ایستادگی بر روی توانایی های ملی خود و حفظ استقلال و آزادی خود نیز همان عزمی را نشان میدهند که در مرحلهٔ ابتدایی جنبش نشان دادند ؟ آینده آنرا گزارش میدهد. برای مردم اوکراین برای نیل به این هدف بزرگ آرزوی موفقیت می کنیم.
ما مردم ایران نیز نبایستی از یاد ببریم که انعطاف ناپذیری ضعف بزرگ هر رژیم استبدادی است. چون قادر نیست خودش را با واقعیت تطبیق بدهد ، هرگاه مردم روی آنچه که مربوط به حقوق آنهاست بایستند، رژیم سقوط می کند. همانگونه که با مقاومت مردم، شاه در ایران سقوط کرد ، هونکر در آلمان شرقی، مبارک در مصر، بن علی در تونس و یانوکوویچ در اوکراین و فردا …
شادی پیروزی در چهره و نگاه مردم اوکراین تداعی برق نگاه جوانان مصمم ایرانی است که در جنبش 88 فریاد برمی آوردند: نترسیم نترسیم – ما همه با هستیم . مردم هیچگاه تنها نمیشوند. این دیکتاتورها هستند که در تنهایی سقوط می کنند.