بنی صدر: چرا این گقته که تنها آلترناتیو و تنها راه حل، صندوق رای است خلاف حقیقت است

عصر جدید: مساله ی مهمی که این روزهای سرنوشت ساز وجود دارد القای ترسی است که مردم روا داشته می شود و آن این است که مردم شما باید حتما رای بدهید و اگر رای ندهید ایران تبدیل به سوریه می شود و آنهایی که رای نمی دهند بی مسئولیت هستند و این ترسها باعث شده است که ملت در ناآگاهی به سر ببرند. چه تدابیری شما برای جلوگیری از ایجاد این ترسها در جامعه پیشنهاد می کنید؟

 

 

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید

 

بنی صدر: اینکه یک قدرتی ترس را در جامعه القا می کند امر تازه ای نیست چون این روش کار هر دولت استبدادی است. برخی از این ترسها را با مردم ایران در میان می گذارم و توضیح بدهم که اینها چرا بی معنا هستند و چرا مردم ایران نباید خود را به این ترسها بسپارند چنانچه سپردن خود به این ترسها منجر به این وضعیتی است که در آن هستند.

از جمله این تبلیغاتی که می شود به طور مثال در تبلیغات آقای روحانی که به تازگی میانه رو شده است، کسی (صادق زیبا کلام) گفت که تنها آلترناتیوی که دارید و تنها راه نجاتی که دارید، صندوق رای است. خارج از این جز خطر نیست، خطر برای ایران. در همین فیلم می گفتند که وضعیت بیش از آنچه تصور می شود خراب است. برای نجات ایران از این وضعیت بسیار خراب یک راه حل وجود دارد و اون هم صندوق رای است. غیر از این صندوق رای هر چه هست برای ایران خطرناک است. در تبلیغ دیگری می گوید نفس رای انداختن به صندوق ایران را بالاخره به دموکراسی می رساند. یک دروغ دیگر می گوید نتیجه هر چه باشد مهم نیست، آن کسی که از همان اول قرار بوده است از صندوق بیرون بیاید مهم نیست. مهم اینست که تو ایرانی بروی پای صندوق و یک رای به صندوق بیاندازی. چرا که حتی اگر این رای اینقدر اثر کنه که یک کمی از وضعیت شما بهتر بشود نباید از اینکار غفلت کنی. اگر رای ندهی وضعیت همین که هست می ماند. اما آن کس که می گوید صندوق رای و رای دادن ایران را به دموکراسی می رساند یک دروغ آشکار می گوید، برای اینکه مگر شما ایرانیها در دوران رضا خان و پسر او رای نمی دادید؟ مگر همواره انتخابات نبود؟ آیا به دموکراسی رسیدید؟ آیا در روسیه از انتخابات به دموکراسی رسید؟ در اروپای شرقی چطور؟ در تونس اینطور شد؟ در مصر از انتخابات مردم به ارحل مبارک رسیدند؟ جواب همه نه است. این دروغ رو کسی که می سازد و به شما مردم می گوید بنا بر ساده اندیشی شما مردم گذاشته است به این معنی که شما توجیه لازم دارید برای اینکه پای صندوق بروید و او هم این توجیه را برای شما ارائه می کند. یعنی اگر شما پای صندوق نروید دموکراسی پیدا نمی کنید. مگر این وضعیتی که الان دارید از رای دادن و پای صندوق رفتن نیست؟ و آن کسی که می گوید نفس رای دادن مهم است و مهم نیست که چه کسی از صندوق در می آید. این هم ریشه در ساده اندیش انگاشتن مردم دارد، یعنی اگر بنا بر مهندسی کردن انتخابات است و آن کسی را که می خواهند از صندوق در می آورند یعنی رای شما به درد اینکه چه کسی انتخاب بشود نمی خورد و به درد دیگری می خورد. این رای به کار آقای خامنه ای برای تنظیم رابطه ی خود با آمریکا و غرب می خورد.

حال دروغ اول که می گوید تنها یک آلترناتیو وجود دارد و آن رفتن به پای صندوق رای است را بررسی می کنم. اول ببینیم این دروغ چه چیزهایی را تصدیق می کند. اول اینکه تصدیق می کند وضعیت بسیار خراب است. خراب تر از این ممکن نیست و به قدری خراب است که باید ایران را نجات داد. یعنی ایران در خطر است. البته اگر این تصدیق را نکند نمی تواند بگوید که اگر نروید پای صندوق های رای ایران نجات پیدا نمی کند. پس باید این تصدیق را کند. دوم می گوید هیچ راه حل دیگری جز رفتن به پای صندوق وجود ندارد. سوم اینکه می گوید اگر نروید پای صندوق ایران در معرض خطر قرار می گیرد.

خب اولا این دروغ در بیان قدرت ساخته شده است، ثانیا با زبان قدرت ساخته شده است. زبان قدرت را به این شکل شفاف توضیح می دهم:

اولین واقعیتی را که این زبان قدرت می پوشاند اینست که آیا مگر این وضعیتی که در حال حاضر وجود دارد و اینکه ایران در خطر است و محتاج نجات است مگر غیر از این انتخابات های فرمایش ای حاصل شده که در این نظام انجام گرفته است. از زمان کودتای خرداد 60 تا اکنون از راه دیگری رییس جمهور شدند؟ از راه دیگری این مجلس ها تشکیل شده اند؟ پس وضعیت هم اکنون ایران حاصل شرکت بخشی از شما مردم در انتخاباتی قلابی بوده است. چون بخش دیگری از شما مردم در انتخابات شرکت نکرده اند. خب این یک واقعیت مهم یعنی سازنده دروغ قول خودش را نقض می کند. می گوید تنها آلترناتیو همین صندوق رای است انگار چراغ جادوی داستان هزار و یک شب و جعبه ی جادوست که نجات ایران از این جعبه بیرون می آید. از همین جعبه ای که وضعیت خطر بیرون آمده حالا نجات ایران بیرون خواهد آمد. آن هم با نامزدهایی که در واقع ماسک هایی هستند که آقای خامنه ای به صورت زده که به آمریکا پیامهای مختلفی را بدهد. بنابراین اول دروغ پرتناقضی که این زبان قدرت می سازد این است که وضعیت امروز که ناشی از همین صندوق هاست توسط همین صندوق رای نجات پیدا می کند.

دومین موردی را که می پوشاند این است که می گوید آلترناتیو دیگری نیست چنانکه پنداری اگر شما نروی پای صندوق راه حل دیگری نمی ماند جز اینکه اسلحه به دست بگیرید و کشور را به سوریه تبدیل کنید. خیر آقا. آلترناتیو بسیار آسان، ممکن، ثمربخش وجود دارد و آن اینست که شما خود را صاحب حق بدانید و به آن عمل کنید. نه خشونت می خواهد، نه ترسی می خواهد که ایجاد بشود، شما راحت با این عمل به حق می توانید وضعیت را تغییر بدهید و دولت را تبدیل به دولت حقوق مدار در اختیار ملت بکنید. با عمل به حق و حقوق خود. پس این آلترناتیو موجود را هم با دروغ برای ایجاد ترس می پوشاند. حالا شما می پرسید با عمل به حق چگونه می رسیم. انتخاب کردن حقی از حقوق انسان است که بر دو حق استوار است. یکی استقلال در گرفتن تصمیم و دیگری آزادی در انتخاب نوع تصمیم. شما باید عملی کنید که حق انتخاب معنی بدهد. رفتن به پای صندوقی که شما هیچ اختیاری در تعیین کسانی که نامزد شده اند، در ساز و کار انتخابات ندارید. در مناظره ها هم از کاندیداها امتحان ایدئولوژیک گرفته شد. همه از سخنان آقای خامنه ای اخذ شده بودند تا میزان تابعیت آنها از آقای خامنه ای مورد سنجش قرار گیرد. صندوق جایی نیست که در آنجا رای شما انداختنی باشد. آنچه تمرین دموکراسی است رای دادن به این امر است که من حق دارم، حق انتخاب دارم و چون این حق انتخاب را چون تو رژیم جبار از من گرفته ای، علیه شما به کار می برم و شما را نفی می کنم. این می شود تحریم فعال. تحریم فعال یک عمل انفعالی نیست. یک عمل فعال است که شما می گویید من صاحب حق هستم و این حق را به کار می برم. پس یک آلترناتیو بسیار نقد وجود دارد حتی بدون در نظر گرفتن دنباله ی آن چون وقتی شما خود را صاحب حق دیدید و به نفی و تحریم این رژیم رای دادید، تازه وارد عمل می شوید. برای اینکه جامعه ی شهروندان را ایجاد بکنید.

سوم اینکه حق انتخاب غیر از حق رای دادن است. رای دادن وسیله است، این می گوید صندوق تنها آلترناتیو است. یا آن کسی که می گوید رای دادن ما را به دموکراسی می رساند. رای دادن وسیله است، وسیله شما را به دموکراسی نمی رساند. آنکه شما را به دموکراسی می رساند حق انتخاب است. نه رای دادن. این دروغ، رای را می کند حق رای، و به جای حق انتخاب می نشاند. این تقلب بزرگی است. فکر می کند چون شما به منطق صوری خو کرده اید و به صورت اکتفا می کنید و محتوا را نمی پرسید و معنای حق را نمی خواهید پس راحت می شود گفت حق رای! چیزی به اسم حق رای وجود ندارد. حق انتخاب وجود دارد. رای به معنای اینکه شما را پای صندوق بکشاند و الا شما با بکار بردن حق انتخاب یک رای پیدا می کنید. یک انتخاب پیدا می کنید. اظهار این انتخاب غیر از آن انتخاب است که پیدا کرده اید. حالا او می گوید شما حق انتخاب را ندارید و اصلا لازم هم نیست که داشته باشید. گفتند یه سری کاندیدا هستند که اگر به یکی از آنها رای بدهید مقداری وضعیت را بهبود می بخشد. بهتر از اینست که کاری نکنیم. خب این دروغ بزرگی به شما می گوید. برای اینکه شما که رای می دهید کمی کار شما را بهبود نمی بخشد. چند برابر بدتر می کند. خب شما از کودتای خرداد 60 تا کنون آیا وضعیت تان بهتر شده است یا خیر. خود را فریب ندهید که گویا در دوره آقای خاتمی وضع بهتر شده بود. روند عمومی و تحول پایه ای و اساسی را در نظر بگیرید. آن چگونه تحول کرده است که کار به اینجا رسیده است. اگر در آن زمان وضعیت بهتر شده بود شما وضعیت بعدی را که احمدی نژاد است را و حالا وضعیتی که به قول این آقایان وضعیتی که وطن به خطر افتاده است را پیدا نمی کردید. به وضعیت اقتصاد و سیر ویرانگری آن را در نظر بگیرید. به هر حال شما نگذار که حق انتخاب را از دست بدهی برای اینکه رای بدهی. این ظلم را به خود و ایران نکن. تردید نکن که اینکار(رای دادن) این خطر را بزرگتر می کند.

چهارم اینکه می گوید شما با این رژیم یک سرنوشت بیشتر ندارید. تسلیم. حالا تسلیم نرم باشد یا سخت باشد. این یک مدار بسته ی بد و بدتر است.  اگر نرم می خواهید آقای جدیدا معتدل (روحانی) چون سابق جزو محافظه کارها و اصول گراها بود. اگر سخت می خواهید آقای جلیلی. اگر به این روحانی رای ندهید اون سخت می آید. و با این حرف ترس را القا می کند. خب حالا فرض کنیم به پای صندوق رای رفتید و به آقای  روحانی رای دادید، آقای روحانی کسی است که بتواند آقای جلیلی دبیر شورای امنیت ملی را تغییر بدهد؟ آیا مگر نه اینکه در جلوی چشم شما مردم در مناظره ها از این نامزدها تعهد گرفته اند و دیدید که همه گفتند که ما مطیع هستیم. مطیع رهبر هستیم. این آقا هم مامور و نماینده ی رهبر در شورای امنیت ملی است. پس سرنوشت بحران نفت و تحریم ها همچنان دست آقای جلیلی باقی می ماند. خود را فریب ندهید. نگذارید شما را فریب بدهند.

فرق است بین زبان فریب و زبان حقیقت. زبان حقیقت این است که من با شما به کار می برم، چون هیچ از قدرت در آن راه ندارد. من نمی خواهم رابطه ی شما را با قدرتی که با این رژیم است و با ترسهایی که این رژیم القا می کند برقرار کنم. می خواهم رابطه ی شما را با حقوقی که دارید برقرار کنم تا از این ترسهای موهوم رها بشوید. پس زبان من زبان حقیقت است. زبان آنها زبان دروغ است. برای اینکه به شما بگویند شما هیچ سرنوشتی به جز این ندارید حالا با تنظیم رابطه با این قدرت، نرم آن می شود این آقای معتدل، سخت آن می شود آقای جلیلی. از ترس اینکه آن سخت نشود شما به نرم آن یعنی روحانی رای بده. یک ملت را باید خیلی تحقیر کرد تا بتوان این زبان را با اون به کار برد.

خب مساله بر سر چیست؟ این مناظره ی آخر راجع به سیاست داخلی بود. چطور در جا به سیاست خارجی مبدل شد؟ چون در واقع اصل این است. بحران اتمی. در اینجا آقای خامنه ای در سه ماسک و سه چهره، سه پیام به آقای اوباما داده است. با ماسک آقای جلیلی تهدید زدایی، یعنی همین وضعیتی که تا حالا بوده است ادامه پیدا خواهد کرد. با ماسک ولایتی- روحانی-رضایی که بیشتر آقای ولایتی نزدیک تر بود که خود این بزرگوار هم یک مصیبت عظمایی است به لحاظ نقشی که در وزارت خارجه داشته در تروریزم و فسادها ی  بزرگ و جنگ و کودتای خرداد 60. ایشان می گوید دیپلماسی یعنی تعامل به این معنی که ما آماده ی تعامل هستیم. بین این دو ماسک که آقای قالیباف قرار می گیرد که من اگر بیایم به دیپلماسی لاک پشتی پایان می دهم. خب چطوری؟ اینجا دیگر جواب روشنی وجود ندارد. و این پیام به آقای اوباما یعنی تا چطور بخواهی با ما برخورد کنی؟ آقای خامنه ای می خواهد جمهوریت را بردارد و کارگزار به جای آن بگذارد.

آقای اوباما واکنش نشان داد، گفت این انتخابات قلابی است و سه تا تحریم علیه ایران وضع کرد. یعنی آقای خامنه ای جواب زبان زور، زور است.

از صندوق های رای چه چیزی بیرون می آید؟ یکی از این سه جواب. اگر این پاتک آقای اوباما، خامنه ای را به خود بیاورد که این تحریم ها همانطوری که کنگره مشغول است می تواند به تحریم کامل ارز و نفت بیانجامد و بنا بر تعامل بگذارد یکی از آن سه نفر بیرون می آید که احتمال آقای ولایتی بیشتراست. اگر بخواهد بگوید هر جور با ما تا کنی ما با تو همانطور تا می کنیم آقای قالیباف بیرون می آید. اگر می خواهد بگوید که جنگ می خواهید برویم به سمت جنگ آقای جلیلی بیرون می آید. سرنوشت انتخابات کاملا مرتب تعیین شده است. این دعواها هم به هیچ عنوان به شما مردم ایران ربطی ندارد. این تنظیم رابطه میان آقای خامنه ای و آقای اوباما است. ایشان می خواهد به آقای اوباما بگوید که صاحب ایران من هستم، طرف شما هم من هستم و اوباما هم به او می گوید که حواست را جمع کن که ضربات سختی به تو وارد خواهم کرد. حالا با جواب آقای اوباما خواهیم دید که کدام یک از این سه جواب خواهد بود. این اصل قضیه است و الباقی فریب است و دروغ و نیرنگ. خب شما مردم ایران این وسط چه کاره اید؟ هیچ کاره! چون اگر کاره ای بودید مسایل شما را طرح می کردند. دایم گفتند اقتصاد، اگر بیایند اقتصاد را درست می کنند. حق شما نبود که بپرسید که همین یک مورد نقدینه را که حکومت آقای احمدی نژاد هشت برابر کرده است که یکی از علایم اصلی تورم است را لطف کنید و بگویید که چگونه آن را حل می کنید. بیکاری، تورم، خشونت، فقر، اینکه دستگاه دولت ایران دستگاه تبدیل پول و درآمدها به قوه خرید است و نه به سرمایه. خب این دستگاه را چگونه تغییر می دهید که بشود دستگاه تبدیل درآمدهای نفت و غیر نفت به سرمایه تا در تولید به کار بیافتد؟ آیا شما مردم این را پرسیده اید؟ من برنامه های این آقایان را دنبال کرده ام. اینها برنامه ای برای پاسخ گویی به این سوالها ندارند. برای اینکه نمی توانند برنامه ای ارائه کنند. تناقض اساس این رژیم است. اینها چرا نمی توانند راه حل ارائه بدهند. برای اینکه نمی توانند هم بگویند من پیرو و مطیع امر آقای خامنه ای هستم و هم وضعیت ایران در خطر است و رژیم در بن بست است و هم از طریق عامل بن بست می شود کاری کرد. اگر این رژیم در بن بست است به لحاظ وجود آقای خامنه ای و ولایت مطلقه ی فقیه است. با اطاعت او که نمی شود از بن بست بیرون آمد. درست مانند موضوع صندوق رای که ما به دلیل صندوق رای به اینجا رسیدیم حالا با صندوق رای می خواهیم از این وضعیت بیرون بیاییم. خب این تناقض قابل حل نیست. چرا شما مردمی که می خواهید رای بدهید آسان فریب می خورید.

حالا در این وضعیت موضوع تحریم فعال می ماند. تحریم فعال یعنی چه؟

اول اینکه در ابتدا هر کس می گوید که من صاحب حق هستم. من صاحب حق انتخابم. و این انتخاب را به عمل در می آورم. حالا روی سخن من به آنهایی است که خود را اصلاح طلب می دانند، می گویم شما چهار سال پیش نبودید؟ شما پای صندوق رای نرفتید؟ شما نبودید که جنبش کردید و گفتید رای من کو؟ خب آنهایی که به آنها رای داده بودید که الان در زندان هستند. شما خود را چگونه توجیه می کنید با رفتن پای صندوق ها؟ یعنی تجاوز رژیم به حقوق خود و همان رایی که به صندوق انداخته اید را تصدیق می کنید؟ این انتخابات 5 مهندسی دارد. هنوز همه آن انجام نگرفته است. تا کاندیدای مورد نظر آقای خامنه ای و حزب سیاسی مسلح بیرون بیاید پنج مرحله مهندسی انجام خواهد گرفت. حالا همین رای ای که شما به عنوان حق در نظر گرفته اید می شود وسیله ای برای تجاوز به حق شما. نتیجه اینکه شما چهارسال پیش پای صندوق رفتید این شده است که می گویند آن کسی که ما می گوییم را بایستی رای بدهید و با این شرایط هم مجددا مهندسی خواهد شد و آن کسی که ما می خواهیم از صندوق بیرون بیاید. تحقیر هم حدی دارد. آن رژیمی که شما را تحقیر می کند رژیم استبدادی است. قرآن نخوانده اید؟ بخوانید. فرعون از راه تحقیر مردم فرعونیت می کرد. چون باید شما را تحقیر کند و بگوید هیچ کاری از شما ساخته نیست. همان شخصی (زیباکلام) که می گوید فقط یک آلترناتیو وجود دارد و آن صندوق رای است یعنی شما هیچ کاری از دستتان ساخته نیست. ناتوان محض هستید و این تحقیر است. بعد هم شما را می ترساند که اگر شما پای صندوق نیایید چه و چه می شود.

پس تحریم یعنی من صاحب حق انتخاب هستم و رای می دهم که تو رژیم مطلوب من نیستی.

 نکته ی دوم اینکه به این آقای اوباما و غرب و چین و روس اظهار وجود می کنید و می گویید آقایان حاکم و ولی و مالک این کشور ما ملت ایران هستیم. این آقا نمی گفت که اگر بیایید پای صندوق این تحریم ها برداشته می شود و خطرها رفع می شود؟ بفرمایید در جا تحریم ها وضع شدند. پس دروغ می گفت. من به شما راست می گفتم. تحریم یعنی شما به دولتها و افکار عمومی دنیا می گویید که در ایران حاکم، ملت ایران است. شما یک ملت هفتاد و پنج میلیونی هستید. اینها چند هزار نفر هستند. با همه ی نیروی سرکوبشان چقدر هستند؟ چطور می شود که شما عاجز اینها بشوید؟ غیر از این است که این ترس ها شما را فلج کرده است؟ این آقا جمهوریت را از بین برده است. می گوید شما مردم بیایید به کارگزار من رای بدهید. این رایی که می دهید سلب جمهوریت است. از بین بردن جمهوریت است.

و نکته ی سوم اینکه آلترناتیو استبداد، دموکراسی است. شهروند را برای شما توضیح دادم. شهروند چه زمانی بوجود می آید؟ زمانی که این ولایت مطلقه فقیه تبدیل به ولایت جمهور مردم می شود. پس آلترناتیو وجود دارد و آن اینست که شما که صاحب آن حق طبیعی که هستید آن را به کار ببرید. در هر جا که می توانید به کار ببرید. اگر در عرصه ی دولتی نمی توانید در عرصه های دیگر به کار ببرید. تحریم فعال یعنی همین. وقتی شما جامعه را در بعدهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و آن بخش از بعد سیاسی  که در مهار دولت نیست را عرصه اعمال حق حاکمیت خویش کردید در این عرصه ها به عنوان شهروند عمل کردید به تدریج این دولت استبدادی را کوچک می کنید و آرام و بدون خشونت آن را به دولت حقوق مدار تبدیل می کنید.

اینها شدنی است. روز جمعه روزی است که شما خواهید گفت به خود و به ایران و به نسل های آینده و به مردم جهان و به قدرتهایی در جهان که آزادی و استقلال و حق رشد از بسیاری از ملتها سلب کرده اند که شما صاحب ایران و صاحب سرنوشت خود و باز کننده ی افق به روی نسل خود و نسل های آینده هستید. افق استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی. خیابانها را خلوت کنید. به پای صندوق های رای نروید. این پیشنهاد من است تا از اراده ی متین شما، ایران جوان و مستقل و آزاد سر بر آورد.

شاد و پیروز باشید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Next Post

ژاله وفا: گفتگویی بی پرده میان یک رای دهنده به نظام و یک تحریم کننده

چ ژوئن 12 , 2013
 ١٣٩٢/٠٣/٢- خوانندگان محترم  شب گذشته  ما بین اینجانب ژاله وفا و یک دختر خانم جوان دانشجو ، چاتی دو ساعت و نیمی انجام شد که با  پیشنهاد ایشان ان چات را عینا ضبط کرده و  برای  قضاوت مردم در اختیار شما قرار میدهم. خانم ستوده م.: خانم وفای عزیز با سلام. […]
Vafa Jaleh-1

پست‌های مرتبط

نویسنده

ژاله وفا

درباره من

شبکه‌های اجتماعی

Instagram