وضعیت سنجی چهل و هشتم: تعادل با قدرتهای جهانی و کشورهای منطقه از موضع ضعف.

banisadr hambourg 04062015

انقلاب اسلامی در هجرت: در روز شنبه سی ام ماه مه 2015برابر با 9 خرداد 1394 از سوی مجامع اسلامی ایرانیان،  در دانشگاه هامبورگ جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخی تحت عنوان سمت یابی سیاست داخلی و خارجی رژیم و نسبت آن با حقوق شهروندان ایرانی، بر گزار شد. در این گرد هم آیی آقای بنی صدر و خانم ژاله وفا و آقایان علی شفیعی،دکتر صدارت و جهانگیر گلزار سخنرانی کردند و سپس به سئوال ها که از سوی حضار طرح شد پاسخ گفتند.  متن زیر سخنرانی آقای بنی‌صدر است. موجز این متن در روزنامه Le Temps  سوئیس نیز منتشر می‌شود. ویدئوی سخنرانی‌ها توسط  برنامه تلویزیونی سپیده استقلال و آزادی که هر پنج شنبه ساعت 9 شب به وقت ایران از شبکه ماهواره ای آریانا افغان پخش میشود انتشار می یابند و متن آنها در سایت انقلاب اسلامی منتشر خواهند شد.

 

متن سخنرانی آقای بنی صدر:

 

روز اول آوریل 2015، پیش از توافق لوزان در 3 آوریل، میان ایران و کشورهای 5+1 ، مواد توافق را به شرح زیر انتشار دادم. وقتی توافق انجام گرفت، معلوم شد همان مواد را دارد و نسبت به ایران سخت گیرانه‌تر است. اینک که دارند متن توافق نهائی را تهیه می‌کنند، طرف امریکائی می‌گوید نسبت به توافق لوزان بازهم پیشرفت کرده‌ایم. سنای امریکا طرحی را به تصویب رسانده‌است که بنابرآن، کنگره حق بررسی توافق نهائی را دارد.

 

    اما توافق نهائی، در صورت انجام، میان ایران و غرب، در آنچه به مسئله اتمی مربوط می‌شود، رابطه جدیدی میان ایران و امریکا بطور خاص و 5 کشور دیگر (آلمان و انگلستان و فرانسه و روسیه و چین) پدید می‌آورد. و نیز، بنابراین که روابط ایران و امریکا را بطور خاص و روابط ایران غرب را بطور عام عادی و یا بیشتر از آن، روابط همکاری کند، یا خیر، دو وضعیت در خود ایران و منطقه ببار می‌آورد:

 

٭ روابطی که توافق نهائی در صورت انجام میان رژیم حاکم بر ایران و امریکا و 5 کشور دیگر پدید می‌آورد:

 

   مواد توافق به ما می‌گویند چه نوع رابطه‌ای میان امریکا و 5 کشور دیگر با ایران، در آنچه به مسئله اتمی مربوط می‌شود، برقرار می‌شود:

 

الف. مواد توافق:

 

1. توافق یک طرفه است. هم بدین خاطر که تعهدها را ایران می‌پذیرد و مجازاتها را، بخشی از آنها را، وضع کنندگان به حال تعلیق در می‌آورند و هم بدین لحاظ که کشورهای 5+1 و سازمان بین‌المللی انرژی اتمی کنترل کننده و ایران کنترل شونده‌اند.

 

2. مهار  تأسیسات اتمی ایران کامل است. زیرا ایران پرتکل الحاقی را نیز می‌پذیرد. مهار ایران در آنچه به رعایت قرارداد منع گسترش سلاح هسته‌ای می‌شود، دائمی است. 

 

3. مهار ایران در آنچه به فعالیت‌های اتمی مربوط می‌شود، بنابر مورد، 10 ساله و 15 ساله و 20 ساله و 25 ساله و دائمی خواهد بود.

 

4. بنابر متن انگلیسی و فرانسوی، تنها تحریم‌های مربوط به برنامه اتمی، به حال تعلیق در می‌آیند. در متن فارسی که آقای ظریف قرائت کرد، برای پرهیز از بکاربردن کلمه تعلیق و اثری که بر ذهن‌ها می‌داشت، کلمه «متوقف» را بکاربرد . طرفه این‌که در متنی که زودتر از همه، ایرنا منتشر کرد و هدف از انتشار آن پرکردن ذهن ایرانیان از دروغ بود، لغو کلیه تحریم‌ها قید شده‌است. بدین‌سان،

 

– تحریم‌های مربوط به برنامه موشکی و تروریسم و تجاوز به حقوق بشر برجا می‌مانند.

 

– تحریمهای مربوط به برنامه اتمی، مرحله به مرحله، به حال تعلیق در می‌آیند. هرگاه ایران به تشخیص طرف توافق به تعهدهای خود عمل نکرد، خود به خود، برقرار می‌شوند.

 

– تحریم‌های وضع شده توسط شورای امنیت نیز لغو نمی‌شوند، به حال تعلیق در  می‌آیند.

 

5.  ایران تنها یک مرکز غنی سازی اورانیوم خواهد داشت و آن مرکز نطنز است. در این مرکز  تا 10 سال، تنها می‌تواند 5060 سانتریفوژ از نسل اول داشته باشد. یعنی کمتر از آنچه پیش بینی می‌شود.

 

– اورانیوم را به میزان 3.75 درصد بیشتر نمی‌تواند غنی کند. و

 

– اورانیوم غنی شده موجود که 10 تن است به سوخت تبدیل می‌شود.

 

6. تأسیسات فردو از غنی سازی اورانیوم ممنوع می‌شوند. ایران تنها می‌تواند 1000 سانتریفوژ در این مرکز نگاه دارد بدون این‌که اورانیوم غنی کند. فردو مرکز تحقیقات فیزیک اتمی می‌گردد.

 

7. تأسیسات کارخانه آب سنگین اراک تغییر می‌کنند تا که نتوانند پلوتونیوم تهیه کنند. تا زمانی که این کارخانه کار می‌کند تحت کنترل باقی می‌ماند و پلوتونیوم ناچیزی هم که تولید می‌کند، به خارج از ایران انتقال داده می‌شود.

 

8 . زبانی که در تدوین توافق بکار رفته‌است مبهم است. هم بلحاظ اختلاف در حد نایکسانی در موارد مهم میان سخنان آقای ظریف با سخنان آقایان اوباما و کری و هم بلحاظ محتوای سندی که نزد دو طرف معتبر است. از این‌رو، طرف قوی است که می‌تواند معنای دلخواه خود را به این و آن بند سند بدهد.

 

ب. عملی شدن توافق نهائی نیاز دارد به کنترل تأسیسات اتمی ایران:

 

    در واقع، توافق را می‌توان در دو کلمه خلاصه کرد: کنترل و شمشیر. کنترل که در آنچه به جلوگیری از تولید بمب اتمی می‌شود، دائمی خواهد بود. و شمشیر داموکلس که تحریم‌ها که آن بخش از آنها که به برنامه اتمی مربوط می‌شود، به حال تعلیق درمی‌آید. کنترل دربر می‌گیرد کنترل خریدهای ایران از کشورهای دیگر را – ممنوعیت فروش تکنولوژی و تأسیسات و قطعاتی که بکار تولید بمب اتمی و یا موشک می‌آیند – . گرچه کنترل محدود است به اتم اما اگر توافق نهائی با عادی کردن رابطه، بسا با برقراری رابطه همکاری همراه نشود، اقتصاد ایران را تحت فشار نگاه می‌دارد و عامل گریز سرمایه‌ها و استعدادها از کشور می‌گردد. از این‌رو، در درون رژیم، از هم اکنون، دو تمایل، رودر روی یکدیگر قرار گرفته‌اند:

 

٭ اثر توافق نهائی بر رویاروئی دو تمایل در درون رژیم:

 

   یادآور می‌شود که تمایل موافق همکاری با امریکا بطور خاص و غرب بطور عام، از دوران آقای خمینی، براین نظر بوده‌است. بتازگی نوار گفتگوهای آقای حسن روحانی با آقای آمیرام نیر – آقای روحانی او را امریکائی می‌پنداشته و اطلاع نداشته‌است که او گفتگوها را ضبط می‌کند. این شخص که از نزدیکان شیمون پرز بود و در دو معامله پنهانی اکتبر سورپرایز (برسر به تأخیر انداختن آزادی گروگانهای امریکائی تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا در نوامبر 1980 ) و ایران گیت (فروش محرمانه اسلحه به ایران) نقش داشت و پس از آن‌که گفت قصد دارد دانسته‌های خود را انتشار دهد، بطور مرموزی کشته شد. سرنوشتی که اغلب دست‌اندرکاران این دو معامله پیدا کردند. در نوار، آقای روحانی می‌گوید: هرگاه قرار براین باشد که میانه‌روها زمامدار ایران بشوند، امریکا باید رویه سخت‌گیرانه در قبال آقای خمینی اتخاذ کند. در دوران ریاست جمهوری خاتمی، این تمایل موفق شد موافقت آقای خامنه‌ای را بدست آورد. آقای صادق خرازی – سفیر اسبق ایران در فرانسه- به اتفاق سفیر وقت سوئیس در تهران، طرحی برای گفتگوهای جامع بر سر تمامی مسائل فی‌مابین تهیه کردند. این طرح مورد موافقت آقایان خامنه‌ای و خاتمی قرارگرفت و در روزهای اول بعد از جنگ امریکا با عراق، آقای بوش مغرور از «پیروزی»، به طرح پیشنهادی اعتنائی نکرد و «آن طرح به سطل آشغال انداخته شد».

 

     به تدریج که قشون امریکا در عراق و افغانستان زمین گیر شد و «دموکراسی صادراتی» وضعیتی را در این دو کشور ببار آورد که همچنان ادامه دارد، آقای خامنه‌ای بطور قطع جانب تمایل مخالف این تمایل را گرفت. تا آنجا که با دوبار تقلب – که بار دوم جنبشی بزرگ را برانگیخت – آقای احمدی نژاد را ریاست جمهوری بخشید.

 

    درپایان هشت سال اداره کشور توسط خامنه‌ای/ احمدی نژاد، سیاست اقتصادی بسود رانت خواران سبب شد که اقتصاد از درون توان خویش را از دست داد، 700 میلیارد دلار درآمد نفت به قوه خرید بدل شد و تب شدید تورم را ببارآورد و دروازه را به روی واردات گشود و واحدهای تولیدی کشور را گرفتار تعطیل و یا تولید با ظرفیت 40 درصد کرد. روند بیابان شدن ایران شتاب گرفت. در وضعیتی که اقتصاد ایران توان باخته بود، تحریم‌های شدید وضع و اجرا شدند و عرصه را بر مردم کشور و خود رژیم بسیار تنگ کردند. در چنین وضعیتی که ضربه اصلی را به اقتصاد کشور خود رژیم وارد کرده بود، دو راه‌کار پیش روی رژیم بود:

 

الف. تغییر ساختار استبدادی رژیم و تغییر ساختار های بودجه دولت و اعتبارات بانکی و واردات و صادرات و برچیدن تأسیسات اتمی که از لحاظ اقتصادی نه تنها توجیه پذیر نیست، بلکه هزینه‌ای که تحمیل کرده‌است، غیر قابل تحمل است.

 

ب. مراجعه به امریکا و تن دادن به حل بحران اتمی برای رها شدن از بند تحریم‌ها.

 

   بدیهی است آقای خامنه‌ای و سپاه پاسداران و مافیاهای نظامی – مالی  نه می‌‌خواستند و نه می‌توانستند به راه اول تن دهند. زیرا باید اصل حاکمیت مردم و الغای ولایت مطلقه فقیه را بپذیرند. ناگزیر، در پی آن شدند که با حذف بخش اصلی «اصلاح طلبان» (به رهبری خاتمی و میر حسین موسوی و کروبی و نیز هاشمی رفسنجانی)، با باقی‌مانده آنها ائتلافی بوجود آورند. از این‌رو، هم در ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، با گفتگوی پنهانی با نمایندگان آقای اوباما در مسقط موافقت کرد. از سوی او، علی اکبر ولایتی، مشاورش در سیاست خارجی و صالحی، وزیر امور خارجه وقت، در گفتگوها شرکت کردند. گفتگوهای محرمانه این نتیجه را ببار آوردند که این‌بار، لازم شد مهندسی انتخابات ریاست جمهوری، به ترتیبی انجام بگیرد که روحانی را به ریاست جمهوری برسد. مأموریت اصلی او و تیمش، حل بحران اتمی شد. اینک توافق لوزان انجام گرفته و دو طرف مشغول نگارش توافق نهائی هستند، رویاروئی سخت میان دو گرایش رژیم، آیامی‌تواند عامل سرانجام نگرفتن توافق نهائی بگردد؟

 

     در این روزها، بطور مداوم، آقایان روحانی و ظریف زیر حمله‌های تبلیغاتی و فشار شدید از طریق مجلس قراردارند. این دو متهم هستند که قصدشان تنها پایان بخشیدن به بحران اتمی و امضای توافق نهائی که ایران را تحت کنترل امریکا در می‌آورد نیست، بلکه این توافق بخش کوچکی از توافق بزرگ همکاری با امریکا و بازگشت به دوران شاه است. کم شماری از ناظران سیاسی ایرانی و غیر ایرانی احتمال می‌دهند که آقای خامنه‌ای زیر فشار شدید این تمایل، به توافق نهائی نه بگوید و بحران اتمی نه تنها ادامه یابد، بلکه با شدت هرچه بیشتر ادامه بیابد. این ناظران بر این نظر هستند که توافق ناننوشته‌ای – در این مورد حق با آنها است – وجود دارد بر سر جلوگیری از سرانجام گرفتن توافق نهائی، با دولت سعودی و حکومت نتان یاهو و محافظه‌کاران جدید در امریکا.

 

     باوجود این، با مشاهده وضعیت اقتصادی کشور و این واقعیت که رژیم برگزیده مردم در انتخابات آزاد نیست و نارضائی مردم ایران همگانی است، آقای خامنه‌ای و همه آنها که با توافق نهائی به ترتیبی که انجام می‌گیرد، مخالفت می‌کنند، خود را ناگزیر از موافقت با توافق به ترتیب زیر می‌بینند:

 

الف. چون در واقع توافق نامه تسلیم نامه‌است و حتی بسیار بیشتر از قطعنامه 598 که به جنگ ایران و عراق پایان و آقای خمینی قبول آن‌را سرکشیدن جام زهر توسط خود توصیف کرد، تسلیم نامه‌است، آقای خامنه‌ای که ایجاد کننده بحران و ادامه دهنده آن تا شکست است، نمی‌خواهد امضای توافق نامه به پای او نوشته شود. و

 

ب. مهار رژیم در دست این تمایل بماند. و

 

ج. رابطه با امریکا و غرب همچنان در وضعیتی بماند که از انقلاب بدین‌سو، به «رهبر» رژیم امکان داده‌است سیاست سازش در نهان و ستیز در علن را ادامه دهد.

 

     راستی این‌است که تمایل موافق پایان دادن به بحران اتمی، بهای آن هرچه باشد، موافق پایان بخشیدن رابطه ستیز و سازش کنونی با امریکا است. شعارش اینست: هر توافقی از توافق نکردن بهتر است. و آقای روحانی نیز می‌گوید و صریح که روابط ایران با امریکا نمی‌تواند در وضعیت کنونی بماند. اینک دو طرف بطور آشکارتری نظرهای خویش را مطرح می‌کنند:

 

٭ دو اتحاد یکی با روسیه و احتمالا چین و دیگری با امریکا و غرب:  

 

    هم اکنون، در منطقه، جبهه‌بندی‌ها شکل گرفته‌اند:

 

1. جبهه مرکب از دولت سعودی و یکچند از کشورهای خلیج فارس و اسرائیل و محافظه‌کاران جدید و تا اندازه‌ای مصر با این دست آویز که ایران در کار ایجاد «هلال شیعه» (ایران و عراق و سوریه و لبنان) و تسلط بر منطقه است، شکل گرفته‌است. این جبهه در جنگ‌های سوریه و عراق و اینک یمن حضور دارند.

 

2. تمایل مخالف حتی عادی کردن رابطه با امریکا، براین است که همکاری ایران و روسیه در سوریه کارساز بوده‌است بنابراین می‌توان یک جبهه با شرکت روسیه و احتمالاً روسیه و چین تشکیل داد. با این اتحاد، می‌تواند بساط داعش و القاعده را از کشورهای عراق و سوریه و یمن برچید و «هلال شیعه» پدید آورد. با آن‌که برخی از مقام‌های رژیم تکذیب می‌کنند که ایران قصد تشکیل «هلال شیعه» را داشته باشد، محمد علی جعفری، فرمانده کل سپاه می‌گوید: هلال شیعه در حال شکل گرفتن است.

 

3. تمایل موافق پیش رفتن تا همکاری با امریکا و غرب، می‌پذیرد که هرگاه دست ایران در جنگهای منطقه بند شود، چهارمین بحران (بحران گروگان‌گیری و بحران جنگ 8 ساله عراق با ایران و بحران اتمی و اینک بحران جنگ‌ها) و خطرناک‌ترین آنها از تشکیل رژیم ولایت فقیه بدین‌سو خواهد بود. این تمایل وارد شدن ایران در دسته بندی با روسیه و چین را زیانمند می‌داند و این‌طور استدلال می‌کند: نباید وضعیت کنونی را دائمی کرد. ویژگی وضعیت کنونی اینست که هر دو طرف از ایران می‌خورند و بخشی از هزینه انسانی و مالی جنگ‌های منطقه نیز بر دوش ایران است. اقتصاد ایران بدین خاطر که تحت تحریم‌ها هستیم، فلج است. وارد شدن در چنین اتحادی وضعیت را از این هم که هست بدتر می‌کند. حال این‌که اگر ایران به بحران اتمی پاید بدهد و وضعیت خود را با غرب دست کم عادی کند، می‌تواند از دو طرف امتیاز بگیرد. و به جای آن‌که وارد جنگ‌های منطقه بگردد، عامل پایان بخشیدن به این‌ جنگ‌ها بگردد. از دید این تمایل، این سیاست غلط دوران احمدی نژاد است که سبب شده‌است دولت سعودی به اتحاد با اسرائیل تن دردهد.

 

٭ وضعیت اقتصادی ایران در قبال روسیه و چین از سوئی و امریکا و اروپا از سوی دیگر:

 

1. چین و روسیه امروز، روسیه جانشینان استالین و چین دوران مائو نیستند. همکاری آنها باغرب برضد ایران، در بحران اتمی، به ما می‌آموزد که منافع اقتصادی و ملاحظات سیاسی آنها مانع از آنند که بلوک بندی‌های دوران جنگ سرد را بازسازی کنند. و

 

2. بر فرض که روسیه و چین بخواهند آن بلوک‌بندی را بازسازی کنند، وارد شدن ایران در این بلوک بندی، سبب ماندن ایران در موقعیت خصم و تشدید کنترل غرب و متحدانش بر ایران می‌شود. هم‌اکنون، ایران در محاصره پایگاه‌های نظامی و اطلاعاتی امریکا و اسرائیل است. در شرق ایران، در افغانستان بیشتر و در پاکستان کم‌تر جنگ است. در غرب ایران جنگ است. کشورهای خلیج فارس وارد در اتحاد برضد ایران شده‌اند و در آسیای میانه نیز وضعیت به سود ایران نیست. و

 

3. هم اکنون ایران را می‌دوشند:

 

● ایران بازار چین و هند و روسیه گشته است. نفت را ارزان از ایران می‌خرند و کالاهای بی‌کیفیت خود را به ایران می‌فروشند. بخشی از تورمی که مردم ایران بهای آن را با فقر روزافزون می‌پردازند، نتیجه وضعیت تحریم و قرارداشتن در موقعیت خصم است. و

 

● ایران با کشورهای واقع در سواحل خلیج فارس، در 8 منبع نفت وگاز شریک است. آنها استخراج می‌کند و دیناری هم به ایران نمی‌دهند. و ایران امکان بهره برداری از این منابع را ندارد. بطور قطع، رقم زیان ایران در طول سالها، از صدها میلیارد دلار بیشتر بوده‌است.

 

● بدین‌خاطر ایران تحت رژیم تحریم‌ها است و نمی‌تواند تکنولوژی لازم را خریداری کند، توانا به بهره برداری بهینه از منابع نفت و گاز خود نیست. بابت غیر قابل استخراج شدن منابع نفت، برابر محاسبه، حدود 700 میلیارد دلار زیان دیده‌است. و چون تجهیزات پخش بنزین نیز فرسوده‌اند، یک سوم بنزین تلف می‌شود.

 

● در دریای مازندران، توافقی که میان ایران شوروی سابق امضاء شده‌اند، طرف روسی رعایت نمی‌کند، سهل است، ایران توانائی مطالبه سهم خود را بعنوان کشور ساحلی نیز ندارد. زیرا در وضعیتی نیست که با روسیه مقابل شود. این ناتوانی را در قبال کشورهای آسیای میانه دارد. در حقیقت، سیاست رژیم در این کشورها تابع سیاست روسیه در این کشورها است.

 

● ایران در نفت دریای شمال شریک است اما تا امروز، مردم ایران نمی‌دانند حساب و کتاب این مشارکت چیست؟

 

● بدین‌خاطر که بودجه عظیم دولت تناسبی با بدنه ضعیف اقتصاد کشور ندارد و قدرت خریدی که دولت توزیع می‌کند را تولید داخلی جذب نمی‌کند، وانگهی بیابان شدن ایران، سبب نیازمند شدن به واردات کشاورزی است، رژیم ناگزیر شده‌است دروازه‌ها را بروی واردات بگشاید.

 

● افزون براین، بنابر برآورد رژیم، سالانه 20 تا 25 میلیارد دلار نیز کالاهای قاچاق وارد کشور می‌شوند. 

 

٭ وضعیت سیاسی – نظامی ایران در منطقه:

 

     حضور ایران در کشورهای منطقه، خواه در شرق و چه در غرب، یک مشخصه دارد و آن  نفت و گاز و پول و اسلحه دادن است:

 

1. در شرق، به پاکستان گاز ارزان می‌فروشد و به افغانستان نفت ارزان و امتیازهای اقتصادی می‌دهد. و

 

2. در غرب ایران، بیش از همه به سوریه کمک مالی و نفتی و تسلیحاتی و نفراتی می‌کند. به حزب‌الله لبنان و سازمان‌های فلسطینی کمک مالی و تسلیحاتی می‌کند. و در عراق، حضور نظامی دارد. دورتر، در یمن، نیز حضور دارد. هرچند این حضور بیشتر تبلیغاتی است و کمک مالی و تسلیحاتی اگرهم باشد، بسیار ناچیز است.

 

3. سپاه قدس برای مأموریت‌های برون مرزی تشکیل شده‌است و در کشورهای بالا حضور دارد. در برابر، کشورهای «دشمن» (اسرائیل و دولت سعودی و شیخ‌های خلیج فارس) از گرو‌ه‌های مسلح برضد ایران حمایت می‌کنند.

 

4. ایران به ترکیه گاز ارزان می‌فروشد و بازرگانی دو کشور تا بخواهی بسود ترکیه است. و دو کشور، در سوریه بطور آشکار و در آسیای میانه و نیز در خاورمیانه، نیمه آشکار رودر روی یکدیگر هستند.

 

5. ایران با دولت سعودی و شیخ بحرین رابطه‌ای دارد که صفتی جز خصمانه نمی‌توان بر آن نهاد. شیخ نشین‌های دیگر، مثل امارات متحده عربی و قطر در همان‌حال که واسطه بازرگانی غرب با ایران و مفر بخشی از سرمایه‌هائی هستند که از ایران می‌گریزند، با دست‌آویز کردن «خطر ایران»، به اتفاق دولت سعودی و کویت، بزرگ‌ترین خریدار اسلحه از امریکا شده‌اند.

 

6. ایران با اسرائیل، در طول مدت جنگ 8 ساله، روابط پنهانی گسترده داشتند. اسرائیل واسطه فروش اسلحه به ایران بود. اما بخصوص در حکومت احمدی نژاد، رابطه خصمانه شد. دقیق بخواهی، گرایش‌های افراطی دستیار یکدیگرند. «اصول‌گرایان» ایران و حزب نتان یاهو و حزب‌های افراطی‌تر اسرائیل و محافظه‌کاران جدید امریکا، بطور مستمر، مواضعی می‌گیرند و تدابیری را اتخاذ می‌کنند و به اجرا می‌گذارند که سبب تقویت یکدیگر می‌شوند. بحران اتمی مثال بارز تعادل برپا نگاه‌دارنده‌ای از این‌گونه است.

 

7. تعادل قوای نظامی، حتی بدون لحاظ کردن پایگاه‌های امریکا در خلیج فارس، بسود ایران نیست. بودجه نظامی ایران نیز بسیار کم‌تر از بودجه نظامی کشورهای نفت خیز عرب است. باوجود این،

 

٭ وضعیت مذهبی – نژادی – قومی کشورهای منطقه:

 

   در خود ایران، چند قوم زندگی و نیز عرب (در خوزستان) زندگی می‌کنند. از لحاظ مذهبی یک اقلیت سنی مهم نیز در ایران وجود دارد. در ایران و دیگر کشورها اقلیت مسیحی نیز وجود دارد. در ایران، زردشتیان و یهودیان نیز زندگی می‌کنند. مردم کشورهای منطقه نیز از قوم‌ها و نژادها و مذهب‌ها متشکل هستند. اما بارزترین اشتراک کشورهای منطقه استبدادی بودن رژیم‌ها و اقلیت بودن آن‌ها و وابستگی ملتها به دولت‌ها در زندگی اقتصادی خویش است:

 

1. اگر دموکراسیها دولت‌هائی دارند که بودجه‌های آنها برداشتی از تولید داخلی‌است، کشورهای نفت خیز، دولتهائی دارند که بودجه آنها از فروش و پیش فروش ثروتهای کشورهای خویش است. این امر، رابطه ملت با دولت را تغییر داده‌است: دیگر دولت در بودجه خود به ملت متکی نیست اما اقتصاد ملت وابسته به بودجه دولت است. همین وارونه شدن رابطه، یکی از عوامل محروم ماندن این ملتها از دموکراسی است. و

 

2. در ایران، در واپسین انتخابات ریاست جمهوری، آرای نامزدی (سعید جلیلی) که معرف ولایت مطلقه فقیه بود، 4 درصد کل دارندگان حق رأی را بیشتر بدست نیاورد. رژیم استبدادی است و البته تن به انتخابات آزاد نمی‌دهد. اما هربار که خود را در خطر می‌بیند (انتخاباتی که خاتمی را به ریاست جمهوری رساند بعد از رأی دادگاه برلین در باره کشتار رهبران کرد در رستوران میکونوس و انتخابات ریاست جمهوری که روحانی را به ریاست جمهوری رساند)، چاره را در ناگزیر کردن مردم در انتخاب میان بد و بدتر می‌بیند (رأی دادن به روحانی از ترس رئیس جمهوری شدن جلیلی). این مشخصه رژیم سبب شده‌است که در درون آن «اصلاح طلبان» شکل بگیرند با روش کردن «فشار از پائین یعنی از طریق مردم و سازش در بالا». و

 

3. در شرق ایران، افغانستان یک اقلیت شیعه و یک اکثریت سنی دارد و مردمش از سه قوم عمده (پشتون که اکثریت دارد و تاجیک و ازبک) تشکیل می‌شود. و

 

4. در عراق، عرب و کرد دو جزء بزرگ ترکیب جامعه و ترک جزء کوچک آن‌است. جامعه عراقی، اکثریت شیعه و اقلیت سنی دارد. در این جامعه، مسیحی نیز وجود دارد.

 

5. در سوریه، نیز عرب و کرد و دروزی زندگی می‌کنند. علوی‌ها اقلیت هستند. اکثریت سنی است. در لبنان نیز شیعه و سنی و عرب و دروزی زندگی می‌کنند. در ترکیه نیز، اکثریت بزرگ ترک و سنی و اقلیت کرد و سنی و نیز یک اقلیت مهم علوی زندگی می‌کنند.وضعیت در عربستان و و یمن و مصر نیز چنین است.

 

   این واقعیت سبب شده‌است رابطه قوائی از طریق اکثریت و اقلیت‌ها برقرار بگردد:

 

● دولت سعودی برگ اکثریت سنی را در کشور سوریه و برگ اقلیت سنی را در عراق و یمن و لبنان بازی می‌کند. و

 

● رژیم حاکم بر ایران، در افغانستان برگ اقلیت شیعه هزاره و تاجیک را و در عراق و لبنان و یمن برگ اکثریت شیعه و زیدی (در یمن) و در سوریه برگ اقلیت علوی را بازی می‌کند.

 

● ترکیه در کشورهای آسیای میانه برگ اکثریت ترک زبان و در کشورهای عرب منطقه برگ اکثریت سنی را بازی می‌کند.

 

● کردها که بانیان ایران بوده‌اند در حال حاضر عمده در ایران و عراق و ترکیه و سوریه زندگی می‌کنند و میان آنها، هم تمایل به خودمختاری وجود دارد و هم تمایل به ایجاد یک کشور کرد.

 

    حاصل بازی کردن با این برگ‌ها – که هم امریکا و اروپا و هم روسیه و هم اسرائیل و هم بمقدار کمتری چین در بازی با کارتها شرکت دارند – وضعیت کنونی منطقه، یعنی استبداد و جنگ و برباد رفتن ثروتها و برجاماندن فقر و خشونت (در شکل ترور و جنگو اشکال دیگر) است. این وضعیت گویای تعادل ضعف‌ها است:

 

٭ بحران اتمی و وضعیت منطقه بیان‌گر تعادل ضعف‌ها است:

 

    دیدیم که ایران در موقعیت مسلط نیست. زیرا به همه کشورها، حتی به کشورهائی که رقیبش آنها را منطقه نفوذ ایران می‌خواند، امتیازها می‌دهد و در ازای آنچه می‌دهد، هیچ نمی‌ستاند. در موقعیتی نیست که بتواند چیزی بستاند (حتی حرف غرامت جنگ 8 ساله بمیان نیز نیست). همین موقعیت را عربستان دارد. پنداری برای توزیع درآمد نفت، راه‌کاری جز مرگ و ویران‌گری نیست. ترکیه با این‌که چیزی نمی‌دهد، از جنگ سوریه زیان می‌بیند. در عوض، از کردهای عراق، نفت ارزان دریافت می‌کند.

 

      پرسش مهم اینست: رژیم‌هائی که از راه دادن نفت و پول و اسلحه، بایکدیگر مقابله می‌کنند، چرا این‌کار را می‌کنند؟ هرگاه ایران اقتصادی تولید محور می‌داشت، می‌شد این احتمال را داد که با مسلط شدن بر کشورهای منطقه، بازار برای فرآورده‌های خود ایجاد می‌کند و یا از آنها امتیازهای بهره‌برداری از منابع گاز و نفت می‌گیرد. اما فاقد این اقتصاد است و خود در پی شرکت‌های نفتی است برای دادن امتیاز بهره برداری به آنها. عربستان نیز خود بازار است و فاقد این اقتصاد. اما ترکیه می‌تواند به توسعه بازار خود چشم بدوزد.

 

     پس چرا این رژیم‌ها بکاری مشغولند که عقلانی نمی‌نماید؟ دلیلی جز نیاز به خارج برای برجا ماندن در داخل وجود ندارد. توضیح این‌که هم رژیم ایران و هم رژیم سعودی و هم شیخ‌های شیخ‌نشین‌ها و هم مصر، رژیم‌های تک پایه هستند. در مورد ایران، باید دانست که استبداد تاریخی آن بر سه پایه داخلی و یک پایه خارجی استوار بود: پایه ایل‌ها و بزرگ مالکان و پایه سلطنت و پایه روحانیت. پایه خارجی، در دوران امپراطوری، سلطه ایران بر کشورهای مجاور و پس از آن، در موقعیت زیر سلطه، ایجاد تعادل با قدرت‌های خارجی از راه امتیاز دادن. اما از این سه پایه داخلی پایه ایلی و بزرگ مالکی از میان رفته‌است. پایه سلطنت نیز از میان رفته است. تنها پایه روحانیت برجا است که بخشی از آن نیز با رژیم ولایت فقیه موافق نیست. این پایه که در درونش نیز رویاروئی‌ها وجوددارند، یا باید، از رهگذر دموکراسی، بر رأی اکثریت تکیه کند و یا ضعف خود را با ایجاد تعادل با قدرتهای خارجی جبران کند. گروگان‌گیری و تضعیف ارتش که سبب حمله قشون صدام به ایران با چراغ سبز امریکا شد و جنگ 8 ساله و بحران اتمی و اینک وارد شدن به بحران جنگ در منطقه و رابطه ستیز و سازش با غرب و امتیازدادن به روسیه و چین و… همه و همه، تعادل با خارج برای تثبیت رژیم در داخل است.

 

     رژیم سعودی و رژیم مصر در موقعیتی مشابه رژیم ایران قراردارند. با این تفاوت که دولت سعودی‌ها چندین برابر ایران پول دارند و رژیم مصر، از دولت سعودی تغذیه می‌شود. در داخل بیش از آن بی‌ثبات است که بتواند وارد جنگ‌های منطقه بگردد. هرگاه وضعیت داخلی خویش را تثبیت کند، می‌تواند در ازای دریافت پولی هنگفت، قوای خود را در جنگ‌های منطقه وارد کند.

 

    بدین‌سان، خارجی شدن دولتهای (exteriorisation)منطقه نسبت به ملته‌های خود و ضعف بنیادی آنها در درون کشورهای خود، ناگزیرشان کرده‌است از راه تعادل با  قدرت‌های منطقه و نیز قدرت‌های جهانی و تعادل ترس با مردم خود، به خود ثبات نسبی و دوام ببخشند:

 

٭ تعادل در درون  رژیم و تعادل ترس بامردم:

 

    درآنچه به ایران مربوط می‌شود، رژیم هم در درون خود و هم با مردم ناگزیر از ایجاد تعادل برپایه ترس است:

 

1. دولت مرکزی استبدادی قوی برای این‌که ایران را از خطر تجزیه حفظ کند. در طول تاریخ ایران، توجیه استبداد در داخل، خطر تجزیه و لزوم دولت قوی برای جلوگیری از بروز این خطر بوده‌است. هم‌اکنون نیز، هم رژیم ایران و هم رژیم‌های استبدادی کشورهای منطقه خطر تجزیه را توجیه‌گر وجود خود کرده‌اند. باتوجه به این واقعیت که اسرائیل نقشه کشورهای منطقه را بر اساس کثرت اقوام و مذاهب تهیه کرده و این کشورهای «موزائیک» می‌داند و با توجه به این واقعیت که وزارت دفاع امریکا نیز همانند این نقشه را دارد، ترس از تجزیه یکی از مهم‌ترین ترس‌های مردم هریک از کشورهای منطقه‌است و رژیم‌ها این ترس را تا بخواهی تشدید می‌کنند.

 

    وضعیت بی‌ثبات کشورهای منطقه می‌گوید که این راه‌حل هم مانع بزرگ رشد و هم عامل نظامی شدن جامعه‌ها و هم سبب ماندن کشورها در لبه پرتگاه تجزیه است و هم قابل دوام نیست. قابل دوم نیست زیرا تا دودهه پیش از پایان قرن بیستم، قدرت‌های جهان با دولت‌های مرکزی «قوی» سازگار بودند. اینک که قدرت پیشین را ندارند، منافع خود را با تجزیه کشورهای منطقه حداقل ناسازگار نمی‌بییند.

 

     اما ترس از تجزیه، تنها ترس نیست. بحران اتمی دو ترس دیگر برآن افزود: ترس از حمله نظامی به ایران و ترس از تشدید تحریمها و دائمی شدن آنها. براین سه ترس، حمله نظامی امریکا به عراق و افغانستان و وضعیت سوریه و یمن ترس چهارمی را بوجود آورد و آن ترس از گرفتار شدن به سرنوشت این کشورها است. هرگاه بی‌کاری روز افزون و ترس از بیان شدن ایران (وزیر کشاورزی اسبق ایران هشدار می‌دهد هرگاه اقدامی جدی نشود، از ده سال دیگر، غیر قابل سکنی شدن ایران شروع می‌شود و بعد از 20 سال، 50 میلیون از جمعیت ایران باید شروع به مهاجرت کنند). رژیم که خود نیز از جنبش همگانی مردم ایران می‌ترسد، مرتب این ترسها را تشدید می‌کند. و

 

2. در درون رژیم، از آغاز، مکانیسم تقسیم به دو و حذف یکی از دو، مکانیسم ایجاد تعادل درونی بوده‌است. هم اکنون، سران گرایشی که باید حذف شوند، آقایان هاشمی رفسنجانی و میر حسین موسوی و خاتمی و کروبی و دستیاران نزدیک آنها هستند.

 

    در همان‌حال، رژیم با تمام توان خود در سانسور آلترناتیو جانبدار دموکراسی می‌کوشد. زندانی کردن و ترور نیز سانسور را همراهی می‌کنند.

 

٭ تعادل با قدرت‌های جهانی و کشورهای منطقه:

 

     همانطور که توضیح دادم، تعادل عمومی را با امتیاز دادن به همه برقرار می‌کند. توافق لوزان که قرار است توافق نهائی را ببار می‌آورد نیز برپایه امتیازدادن به همه بعمل‌آمده‌است. باوجود این،

 

 1. با روسیه و چین، از موضع ضعف تعادل برقرار کرده‌است. روسی و کره‌ای و چینی کردن تسلیحات ارتش و سپاه حاصل این‌گونه تعادل است. به این تعادل نه تنها از نظر اقتصادی نیاز شدید دارد، بلکه بدین‌خاطر که تعادل با کشورهای منطقه نیز براین تعادل استوار می‌شود، بهمان شدت نیاز دارد. و

 

2. تعادل با امریکا و غرب، تا امروز، از راه سازشهای پنهانی و ستیزهای علنی برقرار می‌شده‌است. بنابراین که بسا امریکا سود خود را در این نمی‌بیند که منطقه تحت هژمونی اتحاد دولت سعودی و متحدانش در خلیج فارس و اسرائیل قرارگیرد، گرایش جانبدار رسیدن به تفاهم با امریکا، خواهان تعادلی از نوع دیگر است: رها شدن از وابستگی یک جانبه به روسیه و چین و بی‌نیاز شدن از تعادل با کشورهای منطقه، عمده از راه جنگ و ترور. و

 

 3. تعادل با کشورهای منطقه، از راه ایجاد «هلال شیعه» یا «کمربندی شیعه» که رژیم را قادر به اعمال هژمونی بر کشورهای منطقه کند، هدف رژیم از جنگ ایران و عراق بدین‌سو بوده‌است.

 

4. جای برنامه اتمی در برقرارکردن این تعادل‌ها کجاست؟ بدون کم‌ترین تردید، ایران با داشتن نفت و گاز و آفتاب و آب و باد نیازمند برق اتمی نیست. و اگر تنها استفاده از اتم در تولید برق مقصود بود، نیاز به ایجاد تأسیسات زیر زمینی نبود. درآغاز، سلاح اتمی هدف بوده‌است. بگمان تصمیم گیرندگان، ایران مجهز به سلاح هسته‌ای، موفق به برقراری کارسازترین تعادل‌ها در خارج بقصد تثبیت خود درداخل می‌شده‌است. اگر تا امروز رژیم نتوانسته است توضیحی سر راستی برای فعالیت‌های اتمی مخفیانه خود بدهد، بدین‌خاطر است که چنین توجیهی وجود ندارد. بخصوص که کشورهای اروپائی «بسته امتیاز» به ایران دادند که استفاده صلح آمیز از اتم را در بر می‌گرفت و رژیم آن‌را نپذیرفت.

 

٭ فرآورده تعادل‌ ضعف‌ها و راه‌کاری که می‌توان پیشنهاد کرد:

 

   سه وضعیت در کشورهای منطقه تجربه شده‌اند:

 

1. جنگ‌ و ترور با استفاده از اقلیت‌ها و یا با تکیه بر اکثریت‌ها که اینک در افغانستان و عراق و سوریه و یمن و لیبی جریان دارد و می‌تواند به کشورهای دیگر نیز سرایت کند. و

 

2. دست‌آویز کردن این جنگ‌ها و خطر تجزیه برای استقرار دولت‌های مرکزی قوی و سرکوب‌گر. نمونه ایران و عربستان و مصر و تا حدودی ترکیه.

 

     این دو راه‌کار تجربه شده‌اند و حاصل آن استبدادهای ضد رشد و جنگ مرگبار و ویران‌گر بوده است و خواهد بود.

 

3. استقرار دموکراسی برپایه اصول استقلال و آزادی و رشد برمیزان عدالت اجتماعی و شهروند برابر و برخوردار از حقوق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شناختن همه ساکنان کشور، بدون تبعیض و قبول حق مشارکت هریک از اقلیت‌ها در اداره امور خویش.

 

    راه‌کار سوم، بطورکامل در هیچ‌یک از کشورهای منطقه بعمل درنیامده‌است. اما در ایران، در دوره‌های کوتاهی که بطور نسبی دموکراسی برقرار بوده‌است، هیچ‌یک از دو وضعیت اول و دوم بوجود نیامده‌است. بنابر تجربه ایران، دموکراسی بر اصول یاد شده، هم ایران را از تعادل، با قدرت‌های خارجی، از موضع ضعف و هم از تعادلی از نوع تعادل کنونی با کشورهای منطقه بی‌نیاز می‌کند و هم زور و ترس را بمثابه پایه رابطه دولت با ملت با پایه حقوق جانشین می‌کند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Next Post

علی شفیعی: روانشناسی ماهیت جنایی رژیم ولایت مطلقه فقیه

پ ژوئن 4 , 2015
انقلاب اسلامی در هجرت: در روز شنبه سی ام ماه مه 2015برابر با 9 خرداد 1394 از سوی مجامع اسلامی ایرانیان،  در دانشگاه هامبورگ جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخی تحت عنوان سمت یابی سیاست داخلی و خارجی رژیم و نسبت آن با حقوق شهروندان ایرانی، بر گزار شد. در […]
shafiei ali hambourg 04062015

پست‌های مرتبط

نویسنده

ژاله وفا

درباره من

شبکه‌های اجتماعی

Instagram